اسلام ؛ دین صلح وهمزیستی مسالمت آمیز:

نکته ای که به خصوص این روزها و با اوج گیری موج جدید اسلام ستیزی مخالفان دین و بشریت، می توان بر آن تاکید کرد تا بدانند که اسلام واقعی را نشناخته اند که چنین گستاخانه به دین اسلام و رسول مهربانی و رحمت، محمد مصطفی حمله می کنند، این است که از نظر دین اسلام، صلح و همزیستی مسالمت‏آمیز انسانها با عقاید و مذاهب گوناگون، یک ارزش و ....

 



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 28 دی 1393برچسب:پیامبراسلام,رحمت ,صلح, | 23:46 | نویسنده : اعضای فعال کانون |
تاريخ : شنبه 26 دی 1393برچسب:عکس, تصاویر, | 23:59 | نویسنده : اعضای فعال کانون |
تاريخ : جمعه 22 دی 1393برچسب:عکس، تصاویر, | 23:44 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

عبدالله: پدرپیامبرما،تجارت می کرد .بین قریش به صورت زیبایش معروف بود. درسفری به مدینه مریض شد ودر جوانی فوت شد. دوماه قبل از ولادت پیامبر.

آمنه: مادرپیامبر ما ،دختر وَهَب،رییس قبیله بنی زُهره بود.گفته اند در زمان بارداری پیامبر ، مدام صداهای آسمانی می شنید که به اوبشارت تولدپیامبری را می دادند.پیامبر دو ساله بود که مادرش فوت شد.

پیامبر (ص) : به ((محمد امین )) معروف بود.،قریش اورا دوست داشتند.داستانی وجود داردکه در سیلی که سال 605 میلادی رخ داد وکعبه راخراب کرد،نزدیک بود برسربنای مجددخانه جنگ در بگیرد .هرقبیله ای دوست داشت که افتخارنصب سنگ آسمانی حجرالاسود به اوبرسد.پیامبر از راه رسید واختلاف را تمام کرد.قرارشد سنگ را داخل عبای پیامبر بگذارند وبزرگان قبایل ، هرکدا گوشه ای از عبا را بگیرند وهمه در این افتخار شریک باشند.

 



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 21 دی 1393برچسب:قریش,پیامبر,خدیجه, | 22:39 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

راهكارهایی براي حفظ سلامتي در زمستان:  سيستم ايمني بدن ضامن دفاع اندامها در برابر عفونتهاست. از همين رو بهترين روش براي حفظ سلامتي و نشاط در زمستان؛ فصل شيوع بيماري هاي مختلف، تقویت سيستم ايمني بدن است. رعايت چند توصيه ساده و كاربردي در زندگي روزمره مي‌تواند سلامتي را در فصل سرما تضمين كند.

توصيه هايي براي تقويت سيستم ايمني 1- به بشقاب غذا توجه داشته ....



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 22 دی 1393برچسب:طب ,طب سنتی,راهکارهایی برای حفظ سلامتی در زمستان, | 22:11 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

خداوند در قرآن کریم، چگونه انبیا را خطاب قرار می دهد. با چه لفظی و خطابی از آنها یاد می کند. شخصیت حضرت رسول (ص) را به عنوان ختمی مرتبت و خاتم النبیین، بالاتر از همه رسولان الهی می دانیم که شاید این شبهه را در نزد غیر مسلمانان به وجود آورد که ما از روی مهر بیش از حد یا حتی به یک معنا تعصب، این سخن را بر زبان می آوریم. در اینجا باید نگاه کنیم خداوند در قرآن کریم، چگونه انبیا را خطاب قرار می دهد. با چه لفظی و خطابی از آنها یاد می کند. خدا خطاب به حضرت موسی می فرماید: (یا موسی انی انا ا... رب العالمین) شما می دانید که حضرت موسی (ع)، پیامبر اولوالعزم و برگزیده خداست، صاحب شریعت و کتاب آسمانی است. امت مفصلی داشته است. یا وقتی قرآن به حضرت داود (ع) می رسد، می فرماید: (یاداود انا جعلناک خلیفه فی الارض )یا درباره حضرت یحیی (ع) می فرماید: (یا یحیی خذ الکتاب بالقوه )اما در هیچ کجای قرآن نمی بینید، خداوند خطاب به حضرت پیامبر (ص) بفرماید: یا محمد! خطاب خداوند در قرآن به نبی اکرم، همواره با بالاترین وجه از احترام صورت می گیرد: یا ایها الرسول، یا ایها النبی، یا ایها المزمل، یا ایها المدثر. حتی شما می بینید گاهی خداوند به جان پیامبر قسم می خورد. از طرف دیگر....



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 19 دی 1393برچسب:پیامبراکرم, قرآن,جلوه های احترام به پیامبر اکرم (ص) در قرآن, | 21:35 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

از لابه لای احادیث نمونه هایی از ویژگیهای ایشان رادر قالب جملات کوتاه برایتان بیان می نمائیم : پیامبر اسلام (ص)این گونه بودند: 1- بسیار ساده وصمیمی با مردم برخورد می کرد.  2- هرگز باکسی جدل ومنازعه نمی کرد. 3- اصحابش را به بهترین نام هایشان صدا می زد. 4- هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.5- در خوراک وپوشاک چیزی زیادتراز خدمتکارانش نداشت.6- هرمرکبی برایش مهیا بود سوار می شد وبرایش فرقی نمی کرد.7- اکثر لباس های آن حضرت سفید بود.8- کسی را به خاطر لغزش وخطای درسخن مواخذه نمی کرد.8- اگر درحال نماز بود وکسی نزد اومی آمدنمازش راکوتاه می کرد.9- پیران را بسیار اکرام واحترام می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.10- هنگام ورودبه مجلسی همان ابتدا ونزدیک درمی نشست نه درصدر آن 11- درمجلس جای خاصی رابه خود اختصاص نمی داد وازآن نهی می کرد.12- هنگام راه رفتن باآرامی و وقار راه می رفت 13-بیشتر اوقات رو به قبله می نشست 14- اگر درمحضرشان اتفاقی رخ می داد که ناپسند بود نادیده می گرفت.15- کسی رابه خاطرلغزش وخطای در سخن مواخذه نمی کرد.16- هرگز سخن کسی راقطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو وباطل بگوید. 17- با فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد وبا آنها هم غذا می شد.18- هدیه را قبول می کرد حتی اگر به اندازه یک جرعه شیر بود. 19- هرگز مردم را مذمت نمی کرد وبسیار مدح آنان را نمی گفت 20- تاگرسنه نمی شد غذا میل نمی کردوقبل از سیر شدن دست از غذا می کشید. 21- آب را در سه جرعه می نوشید، اول آنها بسم اللّه وآخر آنها الحمدللّه می گفت. 22- چون می خواست به منزل وارد شودسه بار اجازه می خواست. 23- هرکسی را می دید اول سلام می کرد وکسی درسلام کردن براو سبقت نگرفت. 24- هروقت باکسی هم صحبت می شدبه سخنان اوخوب گوش می داد.25- تاآنجاکه امکان داشت تنهاغذانمی خورد.26- وقت غذا هرچه حاضر می کردند میل می فرمود. 27- درسرسفره ازجلوی خودغذاتناول می فرمود.28- هرکه عذر می آوردعذر او راقبول می کرد.29- هرگزکسی را دشنام نمی دادویا به لقب های بدنمی خواند.30- اطرافیان وبستگان خود رانفرین نمی کرد.31- هرگز عیب مردم راجستجو نمی کرد.31- اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود وصدایش به خنده بلند نمی شد.32- شوخی می کرد اما به بهانه مزاح وخنداندن ،حرف لغو وباطل نمی زد.33- نام بد راتغییر می دادوبه جای آن نام نیک می گذاشت. 34- به خاطرفوت دنیا نارحت نمی شد ویابه خشم نمی آمد.35- همیشه خوشبو بود وبیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطرصرف می شد. 36- همیشه با وضوبود وهنگام وضو گرفتن مسواک می زد.37- نور چشم او در نماز بودوآسایش وآرامش خود رادرنماز می یافت.38- سیزدهم وچهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می گرفت.

در روایات هست که پیغمبر اکرم(ص) فرمودند، « أَوَّلُ مَا خَلَقَ ا... رُوحِی» یا «أَوَّلُ مَا خَلَقَ ا... نُورِي»، یا در روایت دیگر آمده « أَوَّلُ مَا خَلَقَ ا... الْعَقْلُ»، یا در روایت دیگری هست «اول ما خلق ا... الماء» یا در روایت دیگری آمده «أَوَّلُ مَا خَلَقَ ا... الْقَلَمُ». اینها  چگونه تفسیر می‌ شود؟ - هر یک از اینها، به اعتباری، اشاره به یک حقیقت دارد. می‌دانید که حقیقت قلم در این خلاصه می‌شود که ابزاری در دست نویسنده است که آنچه را اراده می‌کند با آن می‌نویسد. حقیقت رسول ا...(ص) به منزله قلمی است در دست حق تبارک و تعالی که به وسیله این قلم، سایر کلمات وجودی را نوشته است، بنابراین می‌شود واسطه فیض، حقیقتی که اگر آن حقیقت باشد نوبت به بقیه می‌رسد تا از فیض حق تبارک و تعالی برخوردار شوند. از جهت اینکه مایه حیات است از ایشان به آب، تعبیر شده است. از جهت اینکه خود، باری و خالق خود و تمام معقولات عالم را تعقل می‌کند از او به عقل تعبیر می‌شود. از جهت اینکه مجرد است به نور تعبیر شده است و همین طور تعابیر گوناگون دیگری که برای آن حضرت وجود دارد. بالاتر از این، همان صادر نخستین است که به آن حقیقت محمدیه می‌گویندو همان طور که عرض شد راز و رمز اینکه این حقیقت را حقیقت محمدیه می‌نامند آن است که شخص رسول ا...(ص) در مقام عروج و مقام ترقی آن قدر اوج می‌گیرد که با آن حقیقت متحد می‌شود. در سوره النجم، این آیه اشاره به این مقام عروج رسول ا... دارد که فرمود: «... دَنَا فَتَدَلَّى*فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى».(نویسنده : نخعی)



تاريخ : چهار شنبه 17 دی 1393برچسب:حدیث ,نکته های ناب, | 22:3 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

اتحاد، نخ تسبیحى است که مهره‏ها را در کنار هم نگه مى‏دارد، و ارتباط منظمى بین آن‏ها برقرار مى‏سازد، و آن‏ها را از پراکندگى و دورافتادگى و گم شدن حفظ مى‏کند؛ اگر آن نخ پاره شود، انسجام مهره‏ها گسسته شده، و هر کدام به جایى فرو خواهد افتاد . وحدت عامل مهم حرکت‏بخش براى انقلاب‏ها بوده و انسان‏ها را در گذر پیشرفت ‏به سوى پیروزى‏ها، از دست اندازها و گردنه‏هاى صعب العبور، عبور مى‏دهد، به ناتوانى‏ها توان بخشیده و دشوارى‏ها را آسان مى‏کند و ناممکن‏ها را ممکن مى‏سازد. اصولا نمى‏توان بین اسلام و رهبرى اسلامى با مساله وحدت، جدایى فرض کرد، چرا که اسلام منهاى وحدت و یا ولایت منهاى وحدت، هم چون شیر مثنوى است که چنین شیرى را خدا نیافریده است. بر همین اساس امیرمؤمنان على (ع) در سخنى مساله رهبرى اسلامى را چنین ترسیم کرده و در خطبه ۱۴۶ نهج البلاغه مى‏فرماید: «جایگاه زمامدار در حکومت، جایگاه رشته است که مهره ها را جمع می کند و به هم می پیوندد، و اگر رشته بگسلد، مهره ها پراکنده شده هر یک به جایی می رود». وحدت مسلمانان، توان آنان را در برابر دشمنان، صدها و هزارها برابر مى‏کند، درست مانند سدهاى بزرگى که در نقاط مختلف جهان ساخته شده و مبدا بزرگ‏ترین نیروهاى صنعتى است و سرزمین‏هاى وسیعى را زیر پوشش روشنایى و آبیارى قرار داده است. این قدرت عظیم چیزى جز نتیجه به هم پیوستن دانه‏هاى ناچیز باران نیست. بنابراین اتحاد و انسجام دانه‏هاى باران باعث ایجاد سدهاى عظیم با آن همه توانایى‏ها شده است. وقتى که از دانه‏هاى باران در پرتو وحدت و به هم پیوستگى چنان آثار اعجازآمیز بروز کند، قطعا اتحاد و انسجام مسلمانان آثار و برکات اعجاز آمیز بیش‏ترى در پیشرفت اهداف عالى انسانى و جلوگیرى از مقاصد غیر انسانى استعمار خواهد داشت و موجب سربلندى و عزت و اقتدار بى‏نظیر خواهد شد.

ارزش وحدت و اتحاد از دیدگاه قرآن: حفظ وحدت در صدر اسلام، موجب انسجام و فشردگى مسلمانان شد. آن‏ها در پرتو همین همدلى و هماهنگى توانستند بر خیل دشمنان مختلف فائق آیند و به امتیازات فوق‏العاده دست ‏یازند، چرا که قرآن به آن‏ها فرموده بود: و همگى به ریسمان خدا (قرآن و اسلام و هرگونه وسیله رحمت) چنگ زنید و پراکنده نشوید، و نعمت‏خدا را بر خود به یاد آورید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان شما الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او برادر شدید (آل عمران، آیه ۱۰۳). قرآن تفرقه و اختلاف را در ردیف عذاب‏هاى آسمانى عنوان کرده و مى‏فرماید:; بگو خداوند قادر است که از بالا یا از زیر پاى شما، عذابى بر شما بفرستد، یا به صورت دسته‏هاى پراکنده شما را با هم بیامیزد و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر یک از شما به وسیله دیگرى بچشان (انعام/ آیه ۶۵). قرآن به تفرقه افکنان هشدار داده و آنها را جداى از اسلام و دشمن مسلمانان معرفى کرده و با قاطعیت مى‏فرماید: » همانا کسانى که آیین خود را پراکنده ساختند، و به گروه‏هاى گوناگون تقسیم شدند، تو هیچ گونه رابطه‏اى با آن‏ها ندارى، سر و کار آن‏ها تنها با خدا است (همان، آیه ۱۵۹). قرآن، گروه گرایى و پراکندگى را از برنامه‏هاى مشرکان دانسته، و مسلمانان را به شدت از آن نهى کرده و به انسجام تحت پوشش توحید دعوت فرموده و با صراحت مى‏فرماید: از مشرکین نباشید، از کسانى که دین خود را پراکنده ساختند، و به دسته‏ها و گروه‏ها تقسیم شدند (روم، آیات ۳۱ و ۳۲). حفظ اتحاد در بیان پیامبر (ص) و امامان (ع) در گفتار پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) با تعبیرهاى جالب و عمیق به مساله وحدت و برادرى ترغیب شده و از هرگونه پراکندگى و تفرقه نهى گردیده است و در بعضى از این موارد به دلیل آن نیز اشاره شده است، به عنوان نمونه، نظر شما را به چند گفتار از آن‏ها جلب مى‏کنیم: پیامبر اکرم (ص) فرمود: » تمام مسلمانان مانند یک دست در برابر بیگانگان متحد هستند« و نیز فرمود: مسلمانان نسبت ‏به همدیگر هم چون یک مرد هستند که هرگاه عضوى از اعضاى او دردمند شود، اعضاى دیگر او نیز احساس درد مى‏کنند (همان، حدیث‏۷۵۹). حضرت علی على (ع) در فرازى از یکى از خطبه‏هایش خطاب به مسلمانان چنین فرمود: و با انبوه مردم همراه گردید که دست خدا با جماعت (حق طلب) است. و از تفرقه و تکروی بپرهیزید که مردم تکرو بهره شیطان شوند، چنانکه گوسفند تکرو بهره گرگ گردد«(نهج البلاغه، خطبه‏۱۲۷). امام على (ع) به قدرى نسبت ‏به گروهک خوارج که موجب تفرقه در میان سپاه آن حضرت شدند و با شعارهاى فریبنده براى خود دسته جدا کرده بودند، اظهار بیزارى مى‏کند که به دنبال سخن فوق مى‏فرماید: » هوش دارید، هر کس به این شعار (تفرقه) فراخواند او را بکشید هر چند زیر این عمامه من باشد (نهج البلاغه، خطبه‏۱۲۷). از این بیانات چنین استفاده مى‏شود که رعایت ‏حفظ اتحاد، ارزش بسیار عمیق و مهمى است که پیامبر (ص) و امامان (ع) ما را به آن دعوت کرده‏اند، و به عکس گناه تفرقه افکنى و پراکندگى به قدرى بزرگ است که به منادیان و پدید آورندگان آن به شدت هشدار داده شده، تا مسلمانان با اظهار تنفر از آن‏ها و از هرگونه تفرقه‏افکنى، عوامل اختلاف را از جامعه خود طرد کرده و براى حفظ وحدت خود، از هیچ گونه کوششى دریغ ننمایند. وحدت و یک پارچگى اثر معجز آمیزى در پیشرفت اهداف، و سربلندى و پیروزى اجتماعات دارد، و در بقاى نظام و انقلاب اسلامى، پس از مساله اصل اسلام ناب، و اصل ولایت و رهبرى صحیح، هیچ موضوعى هم چون اتحاد و انسجام اقوام و ملت‏ها اثربخش نیست، وحدت کلمه و همدلى و همرنگى مسلمانان صدر اسلام، شاگردان پیامبر (ص) اثر به سزایى در پیشرفت‏ها و فتوحات شگفت‏انگیز اسلام داشت، چرا که آن‏ها به سخن پیامبر (ص) دل داده بودند که فرموده بود:» افراد با ایمان نسبت ‏به یکدیگر همانند اجزاى یک ساختمانند که هر جزیى از آن، جزء دیگر را محکم مى‏کند. وحدت و انسجام در پیروزى انقلاب اسلامى، نقش اساسى داشت، امام خمینى – قدس سره – منادى وحدت بود، و همواره به آن سفارش مى‏کرد، و به تفرقه افکنان هشدار مى‏داد، و آسیب‏رسانى به هم پیوستگى ملت را گناه بزرگ مى‏شمرد. آرى نقش دین اسلام در ایجاد وحدت و برادرى، و نقش وحدت و برادرى در پیشبرد اهداف به قدرى براى دشمنان و استعمارگران، مهم و گران بود، که براى نفوذ خود به کشورهاى اسلامى بیشترین سعى خود را براى ایجاد تفرقه نمودند، و با تز «تفرقه بینداز و حکومت کن‏» وارد میدان شدند، و در این راستا خسارت‏هاى جبران ناپذیرى به اسلام و مسلمانان وارد ساختند، چرا که آن‏ها راز و رمز پیروزى‏هاى چشم‏گیر مسلمانان در ابعاد گوناگون را همان فشردگى و انضباط و به هم پیوستگى آن‏ها مى‏دانستند. به گفته «جان دیون پورت‏» دانشمند معروف انگلیسى «. . . محمد یک نفر ساده، در پرتو اتحاد قبایل پراکنده کوچک و برهنه و گرسنه، کشور خودش را به یک جامعه فشرده و با انضباط تبدیل نمود، و در میان ملل روى زمین آن‏ها را با صفات و اخلاق تازه‏اى معرفى کرد، و در کمتر از سى سال، این طرز و روش، امپراطور قسطنطنیه را مغلوب کرد، و سلاطین ایران را از بین برد. سوریه و بین‏النهرین و مصر را تسخیر کرد، و دامنه فتوحاتش را از اقیانوس اطلس تا کرانه دریاى خزر و تا رود سیحون گسترش داد . . .» (جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدى، ص‏۷۷ ). وحدت‏، از مقدماتى است که اساس و انسجام و پویایى یک نظام را تشکیل داده و رمز ماندگارى آن مى‏باشد. با مراجعه به کلمات على‏علیه السلام چنین‏مى‏توان استنباط نمود که: اتحاد امرى‏فطرى و طبیعى مى‏باشد و انسان با روحیه‏ نوع دوستى پدید آمده است. بنابراین آنچه که ‏باید به ریشه‏یابى آن پرداخت، اختلاف است، چرا که (اتحاد) ریشه در فطرت انسان‏دارد.

راهکارهاى تقویت وحدت اسلامى سخن گفتن از وحدت و شعار طرفدارى از آن و برگزارى سمینار و کنفرانس و دیدار برادران شیعه و سنى و آمد و شد طلاب و دانشجویان و گفتمان وحدت اسلامى با کسانى که استقلال فکر و اندیشه ندارند و دیگران به جاى آنان فکر مى‏کنند راه به جایى نمى‏برد. به نظر می رسد راهکارهاى وحدت عبارتند از: ۱- برگزارى برنامه‏هاى گفتگوى علمى بین عالمان متعهد و مستقل شیعه و سنى درمورد اختلاف ‏نظرهاى فقهى و سیاسى مثل ربا، کنترل موالید، موسیقى، حد و مرز ارتباط با کفار و … ، ۲- برگزارى سمینارهاى همفکرى در زمینه چگونگى مقابله با فرهنگ مهاجم غربى ‏بین حوزه و دانشگاه، ۳- تاسیس نهادى حوزوى و نه دولتى براى نظارت و کنترل برداشتهاى نادرست و جلوگیرى از تحریف معنوى قرآن و سنت، ۴- تاسیس مرکزى براى شناخت و معرفى دقیق اهل بیت(ع) و شبهه‏زدایى از زندگى آنان و جلوگیرى از تحریف سیماى عترت(ع)، ۵- گسترش فرهنگ انس با قرآن و حدیث‏ به جاى مسابقات‏ فوتبال و شطرنج و … در میان قشر جوان و نوجوان، ۶- اهتمام به خودسازى و تقویت مساجد و نماز و زیارت و توسل و دعا و عبادت، ۷- دفاع از آزادى اندیشه و بیان در چارچوب قرآن و سنت و مقابله با توهین و تحقیر دین و انبیاء و اصول تفکر اسلامى، ۸- حمل گفتار و رفتار مؤمنین بر صحت و پرهیز از اتهام بیجا و طى‏ مراحل امر به معروف و نهى از منکر در جامعه اسلامى، ۹- تفاهم و گفتگو باواژه‏ها و اصطلاحات فرهنگ اسلامى و خوددارى از حضور و شرکت در مجامعى که با اصطلاحات و فرهنگ غیرمکتبى در مورد اسلام و مسلمین سخن مى‏گویند، ۱۰- احیاى ‏روحیه خودباورى و نفى غربزدگى حاکم بر اغلب جوامع اسلامى، ۱۱- خرافه‏زدایى و پاک‏سازى فرهنگ دین‏باوران از خرافه و دروغ و پیرایه‏هاى تفرقه‏انگیز، ۱۲- افزایش ارتباطات و دید و بازدید علمى بین حوزه و دانشگاه و مراکز فرهنگى‏دنیاى اسلام، ۱۳- توجه به دشمن اصلى و مقابله با وابستگان فکرى، سیاسى و افشاى مزدوران کفر جهانى در دنیاى اسلام، ۱۴- معرفى تلاشهاى وحدت‏آفرین انبیاء و معصومین(ع) و اسوه‏هاى وحدت اسلامى به نسل جوان دنیاى اسلام و امثال این ‏اقدامات راهکارهاى وحدت و استقرار اخوت اسلامى است.



تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:وحدت, هفته وحدت, | 22:6 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

نام :محمد ،نام پدر: عبدالله ،نام مادر : آمنه ،کنیه : ابوالقاسم، لقب : محمد امین ،محل تولد:مکه معظمه ،روز تولد: ۱۷ ربیع الاول ،مدت نبوت : ۲۳ سال، مدت عمر : ۶۳ سال

خلاصه ای از زندگی حضرت محمد(ص): بیش ازهزار و چهار صدسال، در ۱۷ ربیع الاول کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود. پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر یثرب چشم از جهان فروبست . بنابر رسم خانواده های بزرگ مکه محمد (ص) به دایه ای به نام حلیمه سپرده شد تا در بیابان و دور از آلودگی های شهر پرورش یابد. حلیمه محمد را که به سن پنج سالگی رسیده بودبه مکه باز گرداند . آمنه دو سال بعد که برای دیدن پدر و مادر و آرامگاه شوهرش عبد الله به مدینه رفته بود ، بعد از یک ماه ، با کودکش (محمد) به مکه برگشت ، اما دربین راه ، در محلی بنام « ابواء » درگذشت. بعد از مرگ آمنه محمد در دامان پدر بزرگش « عبد المطلب » پرورش یافت . دو سال بعدبر اثر درگذشت عبد المطلب ، در سن هشت سالگی به خانه عموی خویش « ابوطالب » رفت و تحت سرپرستی وی قرارگرفت . ابو طالب تا آخرین لحظه های عمرش ، یعنی تا چهل و چند سال با نهایت لطف ومهربانی ، از برادرزاده اش پرستاری و حمایت کرد . به طوری که حتی در سخت ترین وناگوارترین پیشامدها که همه اشراف قریش و گردنکشان سیه دل ، برای نابودی « محمد» دستدر دست یکدیگر نهاده بودند ، جان خود را برای حمایت برادرزاده اش سپر بلا کرد و ازهیچ چیز نهراسید . در سن ۱۲سالگی بود که عمویش ابو طالب او را همراه خود به سفر تجارتی به شام برد . درهمین سفر در محلی به نام ” بصری ” که از نواحی شامبود ، ابو طالب به راهبی مسیحی که نام وی « بحیرا » بود برخوردکرد . بحیرا هنگام ملاقات محمد از روی نشانه هایی که در کتابهای مقدس خوانده بود ،با اطمینان دریافت که این کودک همان پیغمبر آخر الزمان است . اما برایاطمینان بیشتر او را به لات و عزی که نام دو بت معروف مکه بود ، سوگند داد که آنچه را که از وی می پرسد بجز راستینگوید. محمد (ص) با اضطراب و ناراحتیگفت ، من این دو بت را که نام بردی دشمن می دانم ، مرا به خدا سوگند بده! بحیرامطمئن شد که این کودک همان پیامبر بزرگوار خداست که بجز خدا به کسی و چیزی عقیدهندارد . برای همین بحیرا به ابو طالب سفارش کرد تا او را از شر دشمنان مخصوصاً یهودیان محافظت کند. محمد دوران نوجوانی و جوانی را گذراند . از آلودگیهای محیط آلوده مکه کناربود و دامنش ازناپاکی بت پرستی پاک و پاکیزه بود ، تا حدی که موجب شگفتی همگان شده بود وبه اندازه ای مورد اعتماد بود که به ” محمد امین ” مشهور شد.

ازدواج محمد ( ص): وقتی امانت و درستی محمد ( ص ) زبانزدهمگان شد ، زن ثروتمندی از مردم مکه بنام خدیجه دختر خویلد که پیش از آن دوبارازدواج کرده بود و ثروتی زیاد و عفت و تقوایی بی نظیر داشت ، خواست که محمد ( ص)را برای تجارت به شام بفرستد و از سود بازرگانی خود سهمی به وی بدهد . محمد ( ص) این پیشنهاد را پذیرفت . خدیجه غلام خود را همراه محمد ( ص ) فرستاد . وقتی غلامش و محمد (ص) از سفر پر سود شام برگشتند ، میسره «غلام » گزارش سفر را جزءبه جزء به خدیجه داد و از امانت و درستی محمد ( ص ) برای خدیجه سخنها گفت . خدیجه شیفتهامانت و صداقت محمد ( ص ) شد و مدتی بعد خواستار ازدواج با محمد شد . محمد ( ص)نیز این پیشنهاد را قبول کرد .« خدیجه چهل ساله وحضرت محمد ( ص ) بیست وپنج ساله ». خدیجه تمام ثروت خود را در اختیار محمد ( ص ) گذاشت . محمد ا(ص) بیشتراوقات فراغت را به خارج مکه می رفت و مدتها در دامنه کوهها و میان غار می نشست و با خدای جهان به راز و نیازسرگرم می شد . سالها بدین منوال گذشت ، خدیجه نیز می دانست که هر وقت محمد ( ص ) درخانه نیست ، در «غار حرا» بسر می برد . این نقطه دور از غوغای شهر و آلودگیهای آن روز ، محل راز و نیازهای محمد ( ص ) بودهاست .

رفتار پیامبر ( ص): رفتارپیامبر (ص ) بزرگوار و کردار آن حضرت ، سرمشق مسلمین و بلکه نمونه عالی همه انسانهاست . پیامبر (ص ) آن چنان ساده و بی پیرایه لباس می پوشید و بر روی زمین می نشستو در حلقه یاران قرار می گرفت که اگر ناشناسی وارد می شد، نمی دانست پیامبر(ص)کدام است . در عین سادگی ، به نظافت لباس و بدن خیلی اهمیت می داد. همیشه باپیر و جوان مؤدب بود. همیشه در سلام کردن پیش دستی می کرد. یتیمان و درماندگان را مورد لطف خاص قرارمی داد. به عیادت بیماران و تشیع جنازهمسلمانان زیاد می رفت . مهمان نواز بود. دست مهر بر سر یتیمان می کشید. از خوابیدن روی بستر نرم پرهیز داشت ومی فرمود: «من در دنیا همچون سواری هستم که ساعتی زیر سایه درختی استراحت کند وسپس کوچ کند» در جنگها هرگز هراسی به دل راه نمی داد و از همه مسلمانان در جنگ به دشمن نزدیکتر بود. از دشمنان سرسخت مانند کفار قریش در فتح مکه عفو فرمود و آنها هم مجذوب اخلاق پیامبر (ص ) شدند و دسته دسته به اسلام روی آوردنداز زر و زیور دنیا دوری می کرد. اموال عمومی را هرچه زودتر بین مردم تقسیم می کرد و با آن که فرمانروا و پیامبر خدا بود، هرگز سهمی بیشتر از دیگران برای خود برنمی داشت .

سخنان برگزیده از پیامبر اکرم (ص): غافل ترین مردم کسی است که از دگرگونی دنیا از حالی به حال دیگر پند نگیرد . پیامبر اکرم (ص) با دارایی خود نمی توانید دل مردم را به دست آورید ، پس دلشان را با اخلاق نیک به دست اورید . پیامبر اکرم (ص) بهترین مردم کسی است که مردم از او بهره مند شوند . پیامبر اکرم (ص) به یکدیگر هدیه دهید که کینه را از بین می برد . پیامبر اکرم (ص) نیکو کاری کامل آن است که در نهان همان کنی که در آشکارا می کنی . پیامبر اکرم (ص) آغاز کننده سلام از تکبر بر کنار است پیامبر اکرم (ص) هر که نزد ثروتمندی برود و (به خاطر ثروتش ) برای او فروتنی کند ، دو سوم دینش بر باد رفته است . پیامبر اکرم (ص)



تاريخ : یک شنبه 14 دی 1393برچسب:وحدت , هفته وحدت , | 21:25 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

آیت الله جوادی آملی:اقتصاد مقاومتی بهترین پشتوانه امنیت کشور است

آیت الله  جوادی آملی از مراجع تقلید گفت: بهترین راه در تامین امنیت کشور مساله اقتصاد است و اقتصاد مقاومتی که رهبری روی آن تاکید دارند پشتوانه خوبی برای امنیت و سیاست کشور می باشد. به گزارش ایرنا، این مرجع تقلید روز چهارشنبه در دیدار با مشاوران امور روحانیت استانداران کشور درقم افزود: جامعه ای که مشکل مالی ندارد و استقلال اقتصادی آن محفوظ است می تواند یاور نظام باشد. وی تاکید کرد: معنای اقتصاد مقاومتی این نیست که تنها جلوی واردات گرفته شود بلکه مقاومت آن است که ملت روی پای خود بایستد. وی اظهار داشت: با وارد کردن کالا از راه قانونی یا غیر قانونی مقاومت حاصل نمی شود بلکه باید توجه داشت که طبق دستور دین مبین اسلام کالا مایه مقاومت و ایستادگی در برابر بیگانه است و ثروت مملکت عاملی برای ایستادگی می باشد. آیت الله جوادی آملی ادامه داد: کشور ما همه چیز دارد اما با کمبود مدیریت مواجه هستیم و در این بین با وجودی که وزارت کشور مسوول مستقیم اقتصاد نیست می تواند سهم تعیین کننده ای در مسائل اقتصادی داشته باشد. وی ادامه داد: هر چه نظام سرفراز باشد آبرومندتر خواهیم بود و خوشبختانه امنیت در کشور به برکت خون شهدا محفوظ است. آیت الله جوادی آملی تصریح کرد: 10 درصد امکانات دنیا در دست ما است؛ از دو طرف به آب های آزاد راه داریم، زمین فراوان داشته و نیروی فعال کشاورزی داریم لذا اگر دیر بجنبیم امنیت سیاسی و فرهنگی کشور تحت تاثیر قرار می گیرد. وی افزود: اکنون در میدان مین قرار داریم و در شرق کشور طالبان، در غرب کشور داعش، در جنوب شیوخ خلیج فارس که پایگاه نظامی آمریکا در کشورهایشان دایر است و در شمال کشور نیز هم پیمانی نظامی ترکیه با رژیم اسرائیل و آمریکا برای ما مخاطره امنیتی دارند اما به لطف الهی و برکت قران و عترت در امنیت کامل به سر می بریم. آیت الله جوادی آملی همچنین تعصب جاهلی و قدرت کاذب را مایه ایجاد جنگ و ایجاد گروه هایی چون داعش ذکر کرد. منبع : روزنامه قدس 11/ 10/ 93



تاريخ : جمعه 12 دی 1393برچسب:امنیّت کشور , اقتصاد مقاومتی, اقتصاد, | 22:56 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

 

چرا بعضی از افراد راز دارِ خوبی نیستند؟ رازداری، از امور بسیار مهم در اسلام به شمار می آید و در گفتار و شیوه زندگی پیشوایان دین جایگاه ویژه ای دارد، به نحوی که آنان در اهتمام به این امر سرآمد همه اند؛ امری که در بعضی از موارد از واجبات مؤکد شمرده و برای افشا کننده آن، مجازات شدیدی در نظر گرفته شده است. بسیاری از مردم رازهایی اعم از خوب و بد دارند که اگر افشا شود، زیان می بینند؛ مثلا شخص آبرومندی بر اثر وسوسه های شیطان در نهان مرتکب گناه شده و فردی به عللی از آن آگاه گردیده که با افشای این راز، شخصیت اجتماعی او سقوط می کند. از این رو، از او می خواهد تا رازش را مستور دارد. گاهی رازداری مربوط به فضایل معنوی یا منافع مادی است؛ مانند اینکه کار خیری از شخصی سرزده که دوست ندارد بر سر زبان ها بیفتد و از او ستایش شود تا مبادا قصد قربت او از میان برود و یا گرفتار غرور گردد. یا به کار اقتصادی مهمی رو آورده است که می بایست فعلاً پنهان بماند؛ چون رقیبان او ممکن است منافع مادی او را به خطر اندازند. همه این امور به طور پنهانی انجام پذیرفته و او تمایل ندارد که کسی اقدام پنهانی او را برملا سازد. «سرّ» یا «راز» چیزی است که باید آن را پنهان داشت یا به اشخاص ‏مخصوص گفت. هر فرد، خانواده، تشکیلات و جامعه ‏ای، کم و بیش، دارای اسرار و اطّلاعاتی است که دیگران نباید از آن آگاه گردند، زیرا برملا کردن آن برای‏دیگران، چه ‏بسا سبب لطمه ‏خوردن یا نابودی گردد، چنانچه مهدی عزیزان می نویسد رازها نسبت به افراد، تشکیلات، جامعه‏ها، زمان ‏ها و مکان ‏های مختلف، گوناگون بوده و حتّی‏ََ اهمّیّت آن نیز نوسان دارد. گاه مطلبی برای مجموعه‏ا ی ‏راز محسوب می‏ شود که باید محفوظ بماند، ولی همین نوع آگاهی برای ‏مجموعه ی دیگر نه ‏تنها مخفی کردنش سودی ندارد، بلکه برملاشدنش ‏سودمندتر است. به طور مثال: انتشار عملکرد و تولید یک کارخانه، دادن بیلان کار، شیوه ی استخدام افراد، برنامه ی آینده، کاری عادی و حتّی‏ََ سودمند است، ولی چنین کاری در یک مجموعه ی نظامی یا اطّلاعاتی نوعی خودکشی و انتحار محسوب می‏شود. ضرورت رازداری هر فردی در زندگی فردی و اجتماعی خویش، خواه ‏ناخواه مطلبی ‏برای نگفتن دارد که بایستی در نگه ‏داری آن کوشا باشد، برخی مربوط به خود و برخی مربوط به خانواده یا جامعه وغیره است و باید هر راز و رمزی درمحدوده ی مجاز خود حفاظت شود. امروزه با توجّه به وجود وسائل قوی و حسّاس جاسوسی و اطّلاعاتی و کاربرد آن‏ها در دگرگونی سرنوشت ملّت‏ ها، ضرورت رازداری امری بدیهی و انکارناپذیر است و گذشته از آن که خودفضیلتی اخلاقی به حساب می‏ آید، در موفّقیّت و نیک ‏بختی انسان‏ها نیز تأثیری به‏ سزا دارد، چنانچه امیر مؤمنان علی (عَلیه السَلام) فرموده است: اَلظَّفَرُ بِالْحَزْمِ وَالْحَزْمُ بِإِجَالَةِ الرَّأْیِ وَ الرَّأْیُ بِتَحْصیِنِ‏الْأَسْرَارِ؛ پیروزی به محکم‏کاری بسته است و آن هم بستگی به (سلامت) اندیشه ‏دارد و (سلامت) اندیشه به نگه ‏داری رازها است. این امام همام در سخنی دیگر، موفقیّت ‏ها را در سایه ی رازداری دانسته و می فرمایند: أَنْجَحُ الْأُمُورِ مَا أَحَاطَ بِهِ الْکِتَمانُ؛ موفّق‏ترین کارها آن است که پنهان‏کاری آن را فرا گیرد و به عکس، افشای اسرار سبب عدم موفقیّت و حتّی‏ََ باعث سقوط می‏شود.

عوامل افشای راز: برای دوری ‏جستن از خصلت زشتِ افشای راز ، نخست باید عوامل و انگیزه ‏های آن را شناخت، این عوامل عبارتند از: 1- پُرحرفی: اشخاص پرحرف، برای اشباع میل سخن‏ گویی، از هر دری ‏سخن به میان می‏آورند و یافته‏های خویش را به دیگران انتقال می‏دهند. چنین کاری سبب می‏شود که «از پرده برون افتد راز».2- عقده و حقارت: در گردهمایی ‏ها از مطالب گوناگون سخن به میان ‏می‏آید. افراد مبتلا به کمبود شخصیّت و ضعف نفس می‏کوشند تا با ارائه ی مطالبی جدید، نظر حاضران را به خود جلب کرده، احساس حقارت خویش را جبران کنند. جوّ چنین مجالسی سبب می ‏شود که افراد، اسرار طبقه‏بندی ‏شده‏ای را که دیگران کم‏ تر به آن دست‏رسی دارند، نقل نمایند تا درمیان اهل مجلس جایی باز کنند و سری در بین سرها داشته باشند.3- دوستی و رفاقت: سوّمین انگیزه ی فاش‏سازی اسرار، دوستی‏ها و رفاقت ‏هاست. شخص دانای اسرار باید توجّه داشته باشد که مرز دوستی و رفاقت را از حریم اسرار مکنون خویش جدا کند و نه‏ تنها اسرار مملکتی بلکه‏ اسرار شخصی خود را نیز در اختیار دوستانش قرار ندهد. فلسفه ی این کار راحضرت صادق (عَلیه السَلام) چنین بیان ‏داشته اند: لاَ تُطْلِعْ صَدیِقَکَ مِنْ سِرِّکَ إِلاَّ عَلَی مَا لَوِ اطَّلَعَ عَلَیْهِ عَدُوُّکَ لَمْ‏یَضُرَّکَ فَأِنَّ الصَّدیِقَ قَدْ یَکُونُ عَدُوَّکَ یَوْماً مَا؛ دوستت را بر آن مقدار از اسرارت آگاه ساز که اگر دشمنت هم آن را بداند به ‏تو زیان نرساند، شاید دوستت نیز روزی دشمن تو گردد.

زنهار مکن تکیه ی کلّی بر یار---- راز دل خود ز دوست پنهان می‏دار

روزی باشد که دوست دشمن گردد---- برگردد و دشمنی کند آخر کار 

4-احساسات و عصبانیّت: بسیار اتّفاق می‏افتد که فرد یا افرادی بر اثر ناراحتی و احساساتی ‏شدن اسراری را فاش می‏سازند. انسان باید همواره بر اعصاب و زبان خویش مسلّط باشد و نزاع و مشاجره، او را طوری عصبانی و احساساتی نکند که اسرار مخفی خود را برملا سازد.

5-راه‏ حفظ اسرار: برترین راه حفاظت اسرار، انتخاب افراد شایسته و امانت‏دار استو بی شک سخنان امیر مؤمنان علی (عَلیه السَلام) در این راستا برترین رهنمون است که می‏فرمایند: لاَ تُودِعَنَّ سِرَّکَ إِلاَّ عِنْدَ کُلِّ ثِقَةٍ؛ رازت را جز به فردی موثّق مسپار؛ و نیز بیان می دارند: وَ لاَ تُودِعَنَّ سِرَّکَ مَنْ لاَ أَمَانَة؛ رازت را به کسی که امانت‏دار نیست، مسپار. افراد امین و باوفا تمام تلاش خود را در نگهداری اسناد محرمانه به کار می‏برند و به هیچ قیمتی حاضر به افشای آن نیستند، گرچه جان خویش را برسر آن ببازند. در جریان نهضت مقدّس عاشورا، پیک امینی به نام «قیس بن مسهّر صیداوی» با پیامی از امام حسین (عَلیه السَلام) راهی کوفه شد، ولی پیش از رسیدن به‏کوفه در دست نیروهای دشمن گرفتار آمد. قیس که خود را میان اسارت یا شهادت یافت و رساندن پیام امام را غیر ممکن دید، پیش از آن که پیام آن ‏حضرت به دست مأموران دشمن بیفتد آن را در دهان گذاشت و بلعید و پس‏از تحمّل شکنجه‏ های طاقت ‏فرسا به شهادت رسید.6- توجّه به فواید رازداری ناآگاهی از اهمّیّت رازداری و عدم توجّه به فواید حیاتی آن، ممکن ‏است زمینه ی افشای اسرار را فراهم کند. برای جلوگیری از آن بایستی مردم را نسبت به ضرورت حفظ اسرار و اطّلاعات محرمانه توجیه کرد. اگر مردم از آثار گران‏ قدر رازداری آگاه شوند، بیش‏تر تلاش می‏کنند که اسرار را افشا نسازند، به نحوی که این کار دارای آثار فراوانی نیز می باشد از جمله امیر مؤمنان علی (عَلیه السَلام) می فرمایند: جُمِعَ خَیْرُالدُّنْیَا وَ الْأَخِرَةِ فی‏ِِ کِتَمانِ السِّرِّ وَ مُصَادَقَةِ الْأَخْیَار؛ نیکی‏ های دنیا و آخرت در پنهان‏ داشتن راز و دوستی نیکان، گرد آمده‏ است؛ و نیز فرموده اند: سِرُّکَ سُرُورُکَ إِنْ کَتَمْتَهُ، وَ إِنْ أَذَعْتَهُ کَانَ ثُبُورُک؛ رازت را اگر پنهان داری، شادمانی توست و اگر برملایش سازی (هلاکت‏و) اندوه توست و همچنین بیان داشته اند: مَنْ کَتَمَ سِرَّهُ کَانَتِ الْخِیَرَةُ بِیَدِهِ؛ هر کس رازش را پنهان دارد، خیر و نیکی به دست اوست. امام کاظم (عَلیه السَلام) نیز می‏فرمایند: إِحْفَظْ لِسَانَکَ تَعِزَّ؛ زبانت رانگه‏دار تا عزّت یابی.

منابع: 1-علامه مجلسی. بحارالانوار ، ج 75 : 68، ج 77: 296، ج 78: 229. 2- آمدی. شرح غررالحکم ، ج 2، 458. 3-شیخ عباس قمی.سفینة البحار ، ج 2: 469. 5- مهدی عزیزان. آداب‏ معاشرت: 150-155.



تاريخ : جمعه 12 دی 1393برچسب:راز داری , راز , اسرار ,افشای راز , روایت, | 22:21 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

 

یکی از عذابهای اهل جهنم، گمارده شدن مامورینی ازمیان فرشتگان می باشد که به عذاب آنان می پردازند، چنانکه ((مالک)) یکی از آنها می باشد.

در این باره نقل شده است که پیامبر (ص) فرموده اند: در شب معراج من و جبرئیل به سوی آسمان رفتیم و چون وارد آسمان دنیا گردیدیم، هر فرشته ای که مرا می دید، من را به بهشت بشارت می داد و تبسم می نمود و مرا دعا می کرد. در راه به یک فرشته عظیم الجسه و ترسناک برخورد کردیم که تاکنون مانند آن را ندیده بودم، او نیز برای من دعا کرد و بهشت را به من بشارت داد، ولی مانند دیگر فرشتگان به من تبسم ننمود. من بسیار از او ترسیدم و به جبرئیل گفتم: ای جبرئیل؛ این چه فرشته ای است که این چنین است؟ جبرئیل امین عرض کرد: حق داری از آن بترسی، به راستی که تمام جهانیان و فرشتگان از آن می ترسند و از او به خدای تبارک و تعالی پناه می برند، چرا که این فرشته، مسئول جهنم است و نامش «مالک» می باشد و از وقتی که خداوند متعال او را آفریده، تا کنون چنین است و هر روز به خاطر دشمنان خدا و اعمال آنان، خشمگین تر نیز می شود و تا زمانی که تمامی دشمنان خداوند را در آتش جهنم قرار ندهد، هرگز خشم او فرو نخواهد نشست!

منابع: 1- علامه مجلسی. بحارالانوار، ج 1: 369. 2- محمدی. جهنم میعادگاه پیروان شیطان: 162.



تاريخ : جمعه 12 دی 1393برچسب:پیامبر , جهنم ,فرشته, | 21:51 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

 

ویژگی های امام زمان (عج) در (( صحیح مسلم ))

به‌راستی دین ما چه جاذبه‌هایی دارد که بر جاذبه‌های دنیای رنگارنگ امروزین غلبه می‌کند و هزاران جان شیفته را به‌سوی خود می‌کشاند؟ چرا آن جاذبه‌ها در چشم خود ما مسلمانان کم‌رنگ است؟ قرار است در این چند روز پای صحبت تازه‌مسلمانانی از نقاط مختلف دنیا بنشینیم و جاذبه‌های اسلام را از زبان آنها بشنویم. ***** همۀ ویژگی‌های امام زمان(عج) در روایات ذکر شده است همان روز اول به امام‌جماعت گفتم که نمی‌خواهم پیرو مذهب خاصی از اسلام باشم و فقط می‌خواهم به اسلام پیامبر(ص) عمل کنم. او هم گفت که اشکالی ندارد، اما متأسفانه بعد از دو هفته جزواتی علیه تشیع برایم فرستاد. من نوشته‌ها را پس دادم و گفتم اگر خواسته باشم دربارۀ شیعه اطلاعاتی کسب کنم سراغ خود آنها می‌روم، چنان‌که اگر بخواهم دربارۀ اهل‌سنت تحقیق کنم سراغ شیعیان نخواهم رفت. آن روزها، خودم را در اسلام طفل نوپایی می‌دانستم که باید خیلی چیزها یاد بگیرد. بنابراین دو سال اول را به مطالعات عمیق اسلامی اختصاص دادم. ابتدا فقط در قرآن و معانی آن تأمل می‌کردم، اما بعد به خواندن حدیث روی آوردم. اولین منبع روایی که به آن برخورد کردم، جلد چهارم «صحیح مسلم» بود. احادیث این جلد خیلی برایم جالب بود، چون پیش‌گویی‌هایی دربارۀ امام مهدی(عج) و آخرالزمان بیان می‌کرد. به مطالعۀ عمیق این احادیث پرداختم و سؤالاتی را که برایم پیش می‌آمد، از همان امام‌جماعت می‌پرسیدم، ولی او جواب هیچ‌یک از آنها را نمی‌دانست! متوجه شدم آنها به این احادیث توجه چندانی نشان نمی‌دهند. یک روز وکیلی مسیحی به مسجد آمد و می‌خواست عقیدۀ مسلمانان را دربارۀ آخرالزمان بداند. در بین مردان حتی یک نفر هم جواب سؤالات او را نمی‌دانست، بنابراین امام‌جماعت، من را از قسمت خواهران صدا زد که بیایم و با آن وکیل صحبت کنم. روبه‌روی او نشستم و بقیه هم به بحث ما گوش می‌دادند. آن روز متوجه شدم که تغافل این جماعت نسبت به چنین احادیثی، عمدی است، وگرنه موضوعی با این اهمیت که امام مهدی(عج) از نسل پیامبر(ص) است و حتی نام و خصوصیات ظاهری و حوادث دوران ظهورش ذکر شده، درخور توجه بیشتری است. با این حال تا این مرحله هنوز به تشیع فکر نکرده بودم. تا این‌که خدا دعاهایم را مستجاب کرد و با چند خواهر ایرانی آشنا شدم. من عضو هیئت مؤسس تشکلی برای گرد هم آوردن زنان مسلمان بودم. ما احساس می‌کردیم که تدابیر خاص دولت استرالیا، برای خانواده‌های مسلمان در کشور ما بحران‌هایی به بار می‌آورد! این تشکل را در «دانشگاه کوئینزلند» تأسیس کردیم تا زنان مسلمان منطقه را از هر مذهب و ملیتی دور هم جمع کنیم. یکی از خواهران سنی من گفت: «من چند خانم ایرانی را در این حوالی می‌شناسم و می‌توانم آنها را هم به جمع خودمان بیاورم.» من با وجود مخالفت برخی اعضا، از این پیشنهاد استقبال کردم و گفتم: «اینجا مال همۀ مسلمانان است.» با ورود خواهران شیعۀ ایرانی، نظرها تغییر کرد و همه مجذوب آنها شدند. فعالیت‌های ما باعث وحدت بیش از پیش برادران و خواهران شیعه و سنی شد، تا جایی که پیروان هر مذهب راحت پشت سر یکدیگر نماز می‌خواندند و این، منظرۀ بسیار زیبایی بود. چون ما در حال حاضر برای مبارزه با ظلم باید در کنار هم باشیم. یکی از بزرگ‌ترین آرزوهای من این است که در کنار هم در رکاب حضرت مهدی(عج) حضور یابیم. به‌هرحال، رفته‌رفته با امام خمینی(ره) آشنا شدم. البته قبل از آن هم از طریق رسانه‌های غربی اسم ایشان را شنیده بودم، ولی تبلیغات گسترده‌ای علیه ایشان وجود داشت. البته همان موقع هم این تبلیغات را باور نمی‌کردم. بعدها که با امام بیشتر آشنا شدم، شخصیت ایشان را آمیزه‌ای از حضرت ابراهیم(ع) و حضرت محمد(ص) یافتم و چون از کودکی به حضرت ابراهیم(ع) ارادت خاصی داشتم، شخصیت امام خمینی(ره) خیلی برایم تأثیرگذار بود. افسوس می‌خوردم که چرا قبل از رحلت امام(ره) با ایشان آشنا نشده بودم. آثار امام، علامه طباطبایی و شهید مطهری در شناخت تشیع خیلی به دردم خورد و احساس کردم این آثار پاسخ‌گوی نیازهایم هستند. هیچ‌کس من را مجبور به پذیرش تشیع نکرد و مذهب اهل‌بیت(ع) را با میل و ارادۀ خودم اختیار کردم. *شفا مصطفی، استرالیا ***** مهدی(عج) فقط متعلق به تاریخ نیست برای اولین دورۀ «همایش بین‌المللی تازه‌مسلمانان» در کانادا شعار «آماده کردن زمینه‌های ظهور» را انتخاب کردیم. این شعار برای من مایۀ دلگرمی است و آن را خیلی دوست دارم. البته ابتکار طرح آن از دوست عزیزم، خواهر «فاطمه» بود. او هم از تازه‌مسلمانان اهل «کبِک» است که مسئولیت هماهنگی برنامه‌های همایش را بر عهده داشت. فاطمه خود در توضیح دلیل طرح این شعار می‌گفت: «ما مسلمانان همیشه برای فرج امام زمان(عج) دعا می‌کنیم؛ این خیلی خوب است، ولی باید به این عبارات زیبا جامۀ عمل هم بپوشانیم و در زمان غیبت در حالت انتظار فعال به سر ببریم. هدف از طرح این شعار این است که بگوییم انتظار موردنظر ما پویاست، نه ساکن. باید نسبت به این قضیه حساس شویم و ذهنمان را برای ظهور آماده کنیم.» تازه‌مسلمانان باید از اهمیت امام زمان(عج) آگاه شوند. ما بیشتر اوقات، جوری از امام زمان(عج) حرف می‌زنیم که انگار ایشان فقط متعلق به تاریخ است، اما نباید فراموش کرد که ایشان امام زمانۀ ما هستند و در جمع ما حضور دارند. ما با این‌که خدا جسم نیست و با چشم دیده نمی‌شود، به او ایمان آورده‌ایم، ولی معلوم نیست چرا تصور حضور امامی که مثل ما انسان و قابل رؤیت است، تا این‌حد برایمان دشوار به نظر می‌رسد. چرا این حقیقت را نمی‌پذیریم؟ یادمان نرود که خداوند بر هر کاری تواناست و حضور بخشیدن به امام زمان(عج) در زمان کنونی برای او کاری ندارد. کسب آمادگی برای ظهور امام مهدی(عج) باید در دل‌وجان ما جای بگیرد. اگر همۀ تلاشمان را برای این آمادگی به کار بگیریم، در عوض ایمانمان قوی‌تر و زندگی فردی و اجتماعی‌مان پربارتر می‌شود. من از این‌که می‌دیدم سخنرانان و برگزارکنندگان کارگاه‌های آموزشی، بخشی از سخنانشان را به این موضوع اختصاص می‌دهند، بسیار احساس خوش‌حالی می‌کردم. با طرح این شعار، مفهوم صحیح انتظار در طول این همایش سه‌روزه در ذهن شرکت‌کنندگان تقویت شد. عناوین برخی از برنامه‌های مرتبط با امام زمان(عج) در همایش ما عبارت بودند از: تاریخ غیبت امام مهدی(عج) و چگونگی برقراری ارتباط با ایشان، نقش زنان در ظهور امام زمان(عج) و شرح زیارت آل‌یاسین. *جنة حیدری، کانادا ***** امام زمان(عج) فقط با دعا ظهور نمی‌کند مسلمانان غربی چون در اقلیت به سر می‌برند، باید با هم در کمال اتحاد و آرامش زندگی کنند و در تعامل با یکدیگر بر مشترکات انگشت بگذارند. به نظر من در غیر این صورت در راه دشمنان خدا گام برمی‌دارند. البته وحدت این نیست که از عقاید خود دست برداریم یا آنها را به بوتۀ فراموشی بسپاریم، بلکه به این معناست که عقاید خاص فرقه‌ای مسلمانان نباید مانع از هم‌صدایی آنها در مقابله با ظلم شود. مبارزه با ظلم و برقراری عدالت، با ظهور امام زمان(عج) تکمیل می‌شود، اما آیا برای ظهور امام زمان(عج) فقط نماز و روزه و دعا کافی است؟ هر مسلمانی باید در حد وسع خود در این راه تلاش کند. خدا هم فراتر از وسع، از ما چیزی نمی‌خواهد. برای آمادگی ظهور امام زمان(عج) باید علاوه بر دعا کردن، به جوانانمان توجه کنیم و در جهت حل مشکلات جامعۀ مسلمانان گام‌های اساسی برداریم. تا دوران ظهور امام زمان(عج) باید عدالت اجتماعی را تقویت کنیم و برای تحقق کامل آن بکوشیم. اما باید توجه داشت تا وقتی که لیاقت ظهور امام زمان(عج) را در عمل ثابت نکنیم، ایشان ظهور نخواهد کرد. دکتر علی (پُل) وایت، استرالیا



تاريخ : جمعه 12 دی 1393برچسب:دین ,اسلام ,عدالت ,امام زمان (عج) ,ظلم, | 20:59 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

عابد وشیطان : می گوییند در میان بنی اسرائیل عابدی بود .به او گفتند درفلان شهر درختی است که مردم آن شهر ، آن درخت رامی پرستند . عابد ناراحت شد ، برخاست وتبر بر دوش گرفت وراهی آن شهر شد تا آن درخت راقطع کند. ابلیس به صورت پیری ظاهرالصلاح برمسیر اومجسم شد وگفت : ای عابد، برگردوبه عبادت خودمشغول باش عابد گفت :نه بریدن درخت اولویت دارد.مشاجره بالا گرفت ودرگیر شدند ، عابد برابلیس غالب آمد و وی را برزمین زد وبر سینه اش نشست . ابلیس در این میان گفت : بگذار تاسخنی بگویم ،تو که پیامبر نیستی وخدا براین کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد ، تا هر روز  دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن ودیگری را انفاق نما واین بهتر وثوابش بیشتر است از کندن آن درخت ... عابد با خود گفت : راست می گوید، یکی از آن دو را صدقه دهم و آن دیگری راهم به معاش صرف کنم،وبرگشت ... بامداد دیگر روز، دو دینار دید وبرگرفت ، روز دوم دو دینار دید وبرگرفت ، روز سوم هیچ پولی نبود !خشمگین شد وتبر برگرفت وبه سوی درخت شتافت ... باز درهمان نقطه، ابلیس پیش آمد وگفت کجا؟ عابد گفت :می روم تاآن درخت را برکنم ! ابلیس گفت: به خدا هرگز نتوانی بکنی ! باز ابلیس وعابد  درگیر شدند واین بار ابلیس عابد رابر زمین افکند! عابد گفت :دست بدار تا برگردم،اما بگو چرا بار اول برتو پیروز شدم واینک ، در چنگ تو حقیر شدم؟ ابلیس گفت: آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی وخدا مرا مسخّرتوکرد ، که هرکس کار برای خدا کند ،مرا براو غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی ،پس مغلوب من گشتی..



تاريخ : پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, | 19:40 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

بنابر روایات رسیده از معصومین (ع) ،لحظه ی جان دادن هر انسانی ،  یکی از سخترین لحظات زندگی وی می باشد، اما جالب است بدانید که با انجام چند عمل می توان تاحدودی ازسختی ورنج آن کاست :

1-تلقین کلمه ی توحید: رسول گرامی اسلام (ص) در این باره فرموده اند: به کسانی که در معرض مرگ قرار می گیرند و لحظات آخر زندگی را می گذرانند، کلمه ی توحید «لا اله الاّ الله» را تلقین نمایید؛ زیرا هر کس آخرین سخنش «لا اله الاّ الله» باشد وارد بهشت می شود. 2- تلقین شهادت به رسالت رسول گرامی اسلام (ص) و اقرار به دوازده امام معصوم (ع): در این باره امام صادق (ع) می فرمایند: هنگامی که انسان در حال احتضار است، قبل از مردن به او تلقین کن: «اشهد ان لا اله الاّ الله وَحده لا شَریک لَه؛ وَ اَنَّ مُحَمَّدَاً عَبدُهُ وَ رَسوُلُه». در روایتی ابوبکرِ حضرمی نقل می کند: مردی از بستگان من بیمار شد، به عیادتش رفتم و به او گفتم: ای برادرزاده! اگر نصیحتی بکنم می پذیری؟ گفت: آری. گفتم: بگو؛ «اَشهُدَ اَن لا اِلهَ الاّ الله وَحدَهُ لا شَریکَ لَه». گفت: گواهی می دهم. گفتم: این مقدار کافی نیست و سودی به حال تو ندارد، مگر این که گواهی تو از روی یقین باشد. گفت: گواهی من از روی یقین است. گفتم: بگو: «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّدَاً عَبدُهُ وَ رَسوُلُه ». گفت: گواهی می دهم. گفتم: این مقدار کافی نیست، باید گواهی تو از سر یقین باشد. گفت: گواهی من از روی یقین است. گفتم: بگو: گواهی می دهم که حضرت علی (ع) وصیّ و جانشین رسول الله (ص) و خلیفه ی بعد از او و امامی است که اطاعتش واجب است. گفت: گواهی می دهم. گفتم: این شهادت به حال تو سودی ندارد، مگر این که از روی یقین باشد. گفت: از روی یقین شهادت می دهم. سپس امامان معصوم (ع) را یکی پس از دیگری نام برد و او به امامت همه ی آن ها اقرار کرد و گفت: گواهیم از روی یقین است و پس از چند لحظه از دنیا رفت. همسر و خانواده اش از مرگ او بسیار بی قراری می کردند، چند روزی از آن ها دور بودم، سپس نزد آن ها رفتم و گفتم: حال شما چطور است؟ و به همسرش گفتم: حال شما در فراق و دوری شوهرت چگونه است؟ گفت: به خدا قسم که با مرگ او به مصیبتی بزرگ مبتلا شدیم، ولی خوابی که دیشب دیدم موجب آرامش خاطرم شده و مرگ او را برایم آسان نموده است! گفتم آن خواب چه بود؟ جواب داد: شوهرم را در عالم خواب زنده و سالم دیدم، به او گفتم: فلانی هستی؟ گفت: آری. گفتم مگر تو نمردی؟ گفت: چرا، ولی با کلماتی که ابوبکرِ حضرمی به من تلقین کرد نجات یافتم؛ اگر تلقین آن کلمات نبود، نزدیک بود که دستخوش هلاکت گردم!

 3-خواندن این ادعیه امام باقر (ع) می فرماید: هر وقت انسانی را در حال جان دادن دیدی، کلمات فرج را به او تلقین کن؛ لا اِله اِلاّ اللهُ الحَلیمُ الکَریم لا اِله اِلاّ اللهُ العَلیُّ العَظیم، سُبحانَ اللهِ رَبِّ السَّموات السَّبع وَ رَبِّ الاَرَضینَ السَّبع، وَ ما فیهِنَّ وَ ما بَینَهُنَّ وَ رَبِّ العَرشِ العَظیم، وَ الحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین. همچنین آمده است در زمان پیامبر خدا مردی از اهل مدینه بر اثر بیماریی که منجر به وفات او شد، زبانش بند آمده بود، رسول خدا (ص) بر او وارد شده و فرمودند: بگو: لا اله الاّ الله. اما او نتواست بگوید. بار دیگر فرمودند، باز هم نتوانست. زنی بر بالای سر آن مرد ایستاده بود. به او فرمودند: آیا این مرد مادر دارد؟ عرض کرد: آری، ای رسول خدا! من مادر او هستم. حضرت فرمودند: آیا تو از او خشنودی؟ گفت: نه، بر او خشمگینم. حضرت فرمودند: من دوست می دارم از او راضی شوی. عرض کرد: به خاطر خشنودی شما از او خشنود و راضی گردیدم. سپس رسول خدا (ص) به آن مرد فرمود: بگو؛ لا اله الاّ الله. گفت: لا اله الاّ الله. فرمود: بگو؛ «یا مَن یَقبَلُ الیَسیر، وَ یَعفُوا عَنِ الکَثیرِ، اِقبَل مِنَّی الیَسیر، وَاعفُ عَنِّی الکَثیر؛ اِنَّکَ اَنتَ العَفوُّ الغَفُور». آن مرد این دعا را خواند. پس پیامبر (ص) به او فرمودند: چه می بینی؟ گفت: دو موجود سیاه می بینم که به سراغ من می آیند. پیامبر (ص) فرمودند: دعا را تکرار کن! سپس به او فرمودند: چه می بینی؟ گفت: آن دو سیاه از من دور شدند و دو سپیدرو بر من درآمده و هم اکنون به من نزدیک شده اند تا جانم را بگیرن، و او در همان لحظه مرد. 4- به محل نمازِ خود منتقل شود! مستحب است کسی را که سخت جان می دهد، اگر ناراحت نمی شود به جایی که نماز می خوانده است، ببرند. چنان که امام صادق (ع) می فرماید: وقتی مرگ و جان دادن بر میّت سخت شد، او را به سوی مصلّایی که آن جا نماز می خوانده ببرید؛ و نیز امام زین العابدین (ع) فرموده است: ابو سعید خدری یکی از یاران رسول الله (ص) بود که سه روز جان دادنش طول کشید. خانواده اش او را غسل دادند، سپس به مصلایش بردند و در آن جا مرد.

 5-خواندن سوره ی «صافات» و «یس» و... مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره ی مبارکه ی یس و صافات و احزاب و آیةالکرسی و آیه پنجاه و چهارم سوره ی اعراف و سه آیه آخر سوره ی بقره، بلکه هر چه از قرآن ممکن است، بخوانند. سلیمان جعفری گوید: امام کاظم (ع) را دیدم که به پسرش قاسم می فرمود: پسرم برخیز و بالای سر برادرت سوره ی صافات را بخوان تا آن را تمام کنی. پس او خواند و چون به این آیه رسید «اَهُم اَشَدَّ خَلقاً اَمَّن خَلَقنا»، جوان از دنیا رفت. پس روی او را با پارچه پوشانیدیم و خارج شدیم. یعقوب بن جعفر خدمت حضرت رفت و عرض کرد: ما وقتی به بالین محتضر حاضر می شویم «یس و القرآن الحکیم» می خوانیم. در صورتی که شما فرمودید «صافات» بخوانیم. حضرت فرمودند: [خواندن کدامین سوره تفاوتی نمی کند] همانا در نزد مصیبت دیده قرآن تلاوت نمی کنی، مگر این که خداوند در راحت شدن او تعجیل می نماید.

منابع: 1- حرعاملی. وسائل الشیعه، ج 2: 662، 664- 670. 2- کلینی، کافی، ج 3: 122. 3- فیض کاشانی. کحجه البیضاء، ج 8: 246. * رجالی تهرانی. قبض روح: 120.



تاريخ : چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:مرگ ,لحظات مرگ ,تلاوت ,روایت, محتضر, | 23:1 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

 

آثار واهمیّت کسب و درآمد حلال :

باید دانست درآمد حلال ثمرات فراوانی را در خود به همراه دارد به نحوی که حضرت محمد (ص) برکات آن را چنین بیان فرموده اند: کسی که از خستگیِ کسب حلال شب را به صبح آورد آمرزیده شده است؛ و کسی که غیر حلال مالی را بدست آورد، خداوند او را فقیر خواهد نمود؛ و کسی که با رنج بدن، روزی خود را بدست آورد (روزی حلال) درهای بهشت بر روی او گشوده می شود و او از هر کدام که بخواهد می تواند وارد بهشت شود؛ و کسی که با رنج بدن، روزی خود را [از راه حلال] بدست می آورد، روز قیامت در صف پیامبران خواهد بود و پاداش آنان را به او می دهند؛ و کسی که مشغول خوردن غذای حلال می شود، مَلکی بر بالای سر او می ایستد و برای او استغفار می کند تا وقتی که او از غذا فارغ شود؛ و کسی که چهل روز از غذای حلال استفاده کند، خداوند قلب او را نورانی می گرداند؛ و عبادت کسی که مال حرام می خورد مانند بنایی است که بر روی رَمَل [و یا بر روی آب] ساخته شود؛ و عبادت هفتاد جز [بخش] است و بهترین آن بدست آوردن روزی حلال می باشد؛ و بر هر مرد و زن مسلمان واجب است که از راه حلال روزی خود را بدست آورند.

منابع: 1- طوسی. امالی، ج 1: 185. 2- شیخ صدوق. جامع الاخبار: 139. 3- علامه مجلسی. بحارالانوار، ج 103: 16. 4- حسینی بهارانچی. آیین همسرداری و آداب زندگی در اسلام: 162- 164.



تاريخ : چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:روزی حلال ,روایت , درآمد, | 22:32 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

براساس نص صریح قرآن و روایت اهل بیت (ع)یکی از گناهان نابخشودنی درنزد خداوند متعال،اظهار کفربه خداوند بعداز دیدن معجزات الهی می باشد، به نحوی که برای این گروه از افراد گاه عقوبت هایی بسیار ناگوار رقم زده می شود.

در باب عقوبت این گروه از افراد، سلمان فارسی در روایتی نقل می کند: روزی حواریون عیسی (ع) از او درخواست نمودند تا طعامی (مائده) از سوی خداوند برای آن ها نازل گردد. پس عیسی (ع) لباس پشمینه ای پوشید برای نزول مائده شروع به دعا و استغاثه نمود، پس سفره ی سرخی در میان هوا از آسمان فرود آمد. پس یهودیان که منکر آن حضرت بودند امر بسیار عجیبی را مشاهده نمودند که هرگز شاهد آن نبودند و بوی خوشی از آن مائده استشمام کردند که هرگز چنان بویی را نشنیده بودند! پس عیسی (ع) برخاست و وضو گرفت و نماز طولانی بجا آورد و بعد از آن پارچه ای که بر روی مائده بود برداشت و گفت: «بِسم الله خَیرٌ الرازِقین». پس دیدند ماهی بریانی در میان آن سفره قرار دارد که در اطرافش انواع سبزی ها بود و پنج قرص نان نیز در آن سفره بود که بر روی آن ها زیتون، عسل، روغن، پنیر و کباب قرار داشت. پس شمعون عرض کرد: ای عیسی (ع)؛ این از طعام های دنیاست یا آخرت؟ عیسی (ع) فرمود: از هیچ یک، بلکه خداوند به قدرت کامله ی خود آن را به وجود آورد، پس بخورید از آنچه درخواست نمودید تا خداوند کمک نماید شما را و به فضل خود نعمت های شما را فزونی بخشد. در آن لحظه افراد حاضر عرض کردند: ای روح الله؛ تو اول از این ماهی بخور، تا ما بعد از تو بخوریم. عیسی (ع) فرمود: پناه می برم به خدا برای این که من از این ماهی بخورم، بلکه شما درخواست نمودید، پس بخورید. در آن هنگام همه از خوردن آن ترسیدند. پس عیسی (ع) فقیران و محتاجان و بیماران و صاحبان دردهای مزمن را طلبید و فرمود که از آن مائده بخورند و فرمود: بخورید که بر شما گوارا است و بر دیگران بلا! پس هزار و سیصد نفر از فقیران و بیماران در آن روز از آن غذا خوردند ولی به اندازه ی سرسوزنی از آن ماهی ها کم نگردید. پس مائده پرواز کرد و به سوی آسمان بلند شد و آن ها می دیدند تا هنگامی که از نظر آن ها ناپدید گردید. پس هر بیماری که در آن روز از آن طعام خورد سالم گردید و هر فقیری که خورد، غنی و ثروتمند گردید و افرادی که از آن غذا نخورده بودند پریشان شدند و از آن رو هر گاه آن مائده نازل می شد، اغنیا و فقرا بر سر آن طعام ازدحام می نمودند، پس عیسی (ع) میان آن ها نوبت هایی را قرار داد و یک روز را به فقرا و روز دیگر را به اغنیا اختصاص داد. پس حق تعالی وحی نمود به سوی عیسی (ع) که: مائده من را فقط برای فقرا قرار ده و اغنیا را از خوردن آن منع نما. اغنیا پس از شنیدن این خبر خشمگین شدند و در آن مائده و معجزه خداوند شک نمودند و با افعال و گفتار خود سایر مردم را نیز نسبت به آن معجزه بی اعتماد نمودد و در شک انداختند و به آن کافر گردیدند. پس خداوند وحی فرمود که: من بر تکذیب کنندگان نعمت ها و معجزات پیامبران شرطی نهاده ام که اگر آن ها پس از دیدن و اثبات شدن این نعمت ها و معجزات کافر شدند، آن ها را عذابی نمایم که احدی از آن عالمیان را تا حال مانند آن عذاب نکرده باشم! پس خداوند سیصد و سی و سه نفر از آن ها را مسخ فرمود، در حالی که آن ها شب در رختخواب های خود خوابیده بودند و چون صبح شد تبدیل به خوک و میمون شده بودند و در مرداب ها می گشتند و چون مردم این صحنه را دیدند ترسیده و گریان به نزد عیسی (ع) آمدند و عیسی (ع) فرمود که این همانا عذابی الهی بود که آن ها را فراگرفت؛ و آن افرادی که تبدیل به خوک و میمون شده بودند سه روز در میان مردم گردیدند و پس از آن هلاک شدند!

منابع: 1- مجمع البیان، ج 2: 266. 2- تفسیر قمی، ج 1: 190. 3- حیوة القلوب (تاریخ پیامبران)، ج 2: 1140- 1141.



تاريخ : چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:, | 21:57 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

  فرا رسیدن نهم دی ماه سالروز جلوه نمایی بصیرت ملت غیور ایران که در تقویم رسمی کشور روز «بصیرت و میثاق با ولایت» نام گرفته است فرصتی مناسب را فراهم آورده تا به بررسی چیستی و چرایی بصیرت در فرهنگ قرآن بپردازیم:  آیا در فرهنگ و ادبیات قرآن به موضوع بصیرت و ضرورت آن برای شناخت زمانه و عبور از فتنه ها و چالش های آن اشاره شده و در این باره سخن به میان آمده است؟ بصیرت یک بینش روشن است و این بینش نه از نوع علم است و دانش و نه از جنس تفکر و تعقل بلکه بصیرت چراغی است که در فضای تاریک روشن می شود و در آن فضا فرصت برای خوب دیدن، خوب فهمیدن، خوب تعقل کردن و خوب آشنا شدن فراهم می شود. شاید بهترین مثال برای درک بصیرت داستان مولانا درباره تشخیص فیل توسط افراد در تاریکی است که هر کس به تناسب لمس عضوی از اعضای فیل تشخیصی می دهد، چنین که آمده در تاریکی شب عده ای را بردند تا فیل را شناسایی کنند و هر کس به تناسب لمس خود تشخیصی داد و گفت این بشکه است و ... اما در روشنایی صبح اشتباه خود را دریافتند! بصیرت معنایش همین است که انسان بتواند وقایع را به خوبی ارزیابی کند و در یک فضای روشن به پدیده ها نگریسته و دچار توهم در دانش و خطوط نشود. قرآن بشدت مسئله بصیرت را مورد توجه قرار داده و با تعابیر «افلا تبصرون»، «افلا یبصرون» از این مسئله یاد می کند و افراد بصیر در قرآن مدح شده اند که به این رشد رسیده اند.

در فرهنگ قرآن بصیرت چقدر برای رشد و تعالی جامعه و شناخت زمانه و پیشبرد اهداف موثر است؟ از نگاه قرآن آن مقداری از بصیرت که به انسان برای حرکت درست کمک می کند را می توان در آیات پایانی سوره مبارکه اعراف مشاهده کرد. کسی که بصیر باشد دوست و دشمن خود را شناخته و مرعوب و مجذوب سیاه نمایی ها و زیبایی نمایی ها نمی شود. در آیات 92 به بعد سوره مبارکه اعراف به پیامبر (ص) می فرماید: وقتی تحت ترغیب وسوسه های شیطان قرار گرفتی به خدا پناه ببر! بعد می فرماید: متقیان کسانی هستند که وقتی گروهی از شیاطین دور آنها را می گیرند اینها متذکر می شوند که این گروه از شیاطین اند و این تذکر آنها را دارای بصیرت می کند. بنابراین آنچه از این آیه و آیات شبیه به آن استفاده می شود این است که اگر انسان خویشتن دار باشد و در مواجهه با پیشنهادات و وقتی دوره می شود که کاری را انجام دهد متذکر شود به حقایق، همین تذکر اولیه زمینه ای را فراهم می کند که چشمشان به حقیقت باز شده و شرایط برایشان روشن شود و فریب فضاهای مشکوک را نخورند. در مقابل می فرماید: «کسانی که شیطان دوره شان کرده و این را پذیرفته اند، شیاطین برایشان مثل برادر می شود...» منظور از غی هم این است که وقتی شیاطین انسان را در بر می گیرند انسان هدف را فراموش کند و این کار بزرگ شیاطین است. غوی کسی است که سراب را آب می بیند و این باعث می شود انسان روی حقیقت چشم ببندد و بصیرت در این آیات مقابل، غی قرار می گیرد. بنابراین، بصیرت یعنی انسان هدف خود را گم نکند و در مقابل آن گمراهی و غی است یعنی انسان آنچه را فرع است اصل بداند و هدفش را گم کند و حاشیه را متن بخواند. به عنوان مثال آنچه در فتنه سال 88 رخ داد همین اتفاق بود، حتی اگر اعتراضی بود یک سوی مطلب بود اما طرف دیگر مصالح نظام قرار داشت و دشمنی که باید از او حذر شود و نیز سرمایه اجتماعی عظیمی که پشت سر نظام قرار دارد. در چنین حوادثی انسان بصیر دچار فتنه نمی شود چراکه ارزش های بزرگ تر را به خوبی درک کرده و می بیند و بر همین اساس حتی علی رغم احساس نارضایتی و گلایه مندی، از آنجایی که می داند ورود به فتنه مواجهه با تهدیدهای بزرگ تر است از پیگیری دست می کشد. بصیرت یعنی همان کاری که امیرالمومنین (ع) انجام دادند، ایشان اگرچه وصی و خلیفه نبوی بودند و باید در فرصت ها و تصمیم گیری ها حضور داشتند اما نشستند و سکوت کردند تا اساس جامعه اسلامی دچار اختلاف و خطر نشود اگرچه همسرشان در این تلاطم ها به شهادت رسیدند و خود نیز خانه نشین شدند. اما با بصیرت کاری را که باید انجام دادند. ایشان در نهج البلاغه می فرمایند: «کسی که عبرت ها را به خوبی دیده باشد از اینکه در شبهات گرفتار زیاده روی شود، نجات می یابد.» بنابراین، بصیرت از دیدن صحیح پدیده ها، عبرت گرفتن، مراقبت بر دخالت شیطان و اینکه شیاطین دور انسان را نگیرند و خواست های خود را با خواست های الهی بسنجد و ارزیابی کند، به دست می آید.

نگاه و فرهنگ قرآن به موضوع بصیرت و ضرورت آن برای عبور از فتنه ها چیست؟ وقتی واژه ای مثل غی و غوی به معنای گم کردن هدف را در اختیار داریم و شیطان قسم می خورد که کاری کند همه انسان ها سراب را آب ببینند مگر بندگان مخلص که با اطاعت تو به اخلاص رسیده باشند و فقط برای تو عمل کنند. بر اساس این مسئله کسانی که به بندگی خالصانه نرسیده باشند حتما در فتنه ها چه کم چه زیاد (فتنه به معنای اوضاعی که تشخیص مشکل می شود و انسان شاید تمایل به دچار شدن در آن نداشته باشد) بنابراین وقتی انسان بصیر بود چون اوضاع را روشن می بیند و مطابق خواست الهی خالصانه رفتار می کند به طور طبیعی از فتنه ها سالم بیرون می آید اما اگر انسان اطاعتش برای خدا خالص نباشد از شهوت و هوا و هوسش در تصمیم گیری های فردی و اجتماعی تبعیت می کند و این فرصت است برای شیطان تا حقیقت را وارونه جلوه دهد و انسان اینچنین دچار فتنه می شود. کسانی دچار فتنه می شوند که غوی شده و سراب را آب ببیند و کاری را بکند که نباید بنابراین به میزانی که به بصیرت برسیم از فتنه ها فاصله می گیریم.



تاريخ : چهار شنبه 9 دی 1393برچسب:, | 19:56 | نویسنده : اعضای فعال کانون |
تاريخ : چهار شنبه 3 دی 1393برچسب:هیئت ، عکس ،, | 18:31 | نویسنده : اعضای فعال کانون |
تاريخ : چهار شنبه 3 دی 1393برچسب:کاروان پیاده ,کاروان ,عکس, | 18:5 | نویسنده : اعضای فعال کانون |
نحوه شهادت امام حسن علیه السلام
امام حسن علیه السلام روز پنجشنبه  هفتم صفر، و به قولی بیست و هشتم و به قول دیگر در آخر ماه صفر سال 49ه.ق در سن 47 سالگی بر اثر زهری که به او خوراندندبه شهادت رسید، و در قبرستان بقیع (واقع در مدینه) به خاک سپرده شد.
 
مسموم شدن امام حسن علیه السلام توسط جعده
 
شیخ کلینی «ره » از ابوبکر حضرمی نقل می کند که گفت «جعده » دختر اشعث بن قیس کندی امام حسن علیه السلام را با زهر مسموم کرد. و نیز یکی از کنیزان آن حضرت را زهر داد و مسموم نمود، زهر را برگردانید،ولی آن زهر در درون جان امام حسن علیه السلام جای گرفت ومجروح کرد و آن حضرت بر اثر آن، شهید شد».
 
مؤلف گوید: جعد دختر اشعث بن قیس بود، مادر او«ام فروه » خواهر ابوبکر بود (بنابراین جعده دختر عمه عایشه بوده است!!).
 
اجرای وصیت، توسط امام حسین علیه السلام و جریان آشوب بنی امیه


ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 1 دی 1393برچسب:شهادت امام حسن(ع),امام حسن(ع),امام دوم,حسن بن علی(ع), | 12:48 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

وفات پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم

بدان كه اكثر علماى فريقين را اعتقاد آن است كه ارتحال سيد انبياء صلى اللّه عليه و آله و سلّم به عالم بقادر روز دوشنبه بوده است و اكثر علماى شيعى را اعتقاد آن است كه آن روز بيست و هشتم ماه صفر بوده است و اكثر علماى اهل سنت دوازدهم ماه ربيع الاول گفته اند. و در كشف الغمّه از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام روايت كرده است كه آن حضرت در سال دهم هجرت به عالم بقا رحلت نمود و ازعمر شريف آن حضرت شصت و سه سال گذشته بود، چهل سال در مكه ماند تا وحى بر او نازل شد و بعد از آن سيزده سال ديگر در مكه ماند و چون به مدينه هجرت نمود پنجاه و سه سال از عمر شريفش گذشته بود و ده سال بعد از هجرت در مدينه ماند و وفات آن حضرت در دوم ماه ربيع الاوّل روز دوشنبه واقع شد،



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 1 دی 1393برچسب:پیامبر اسلام,حضرت محمد(ص),پیغمبر,حضرت مصطفی(ص),نحوه ی رحلت پیامبر اسلام,رحلت حضرت محمد(ص), | 12:33 | نویسنده : اعضای فعال کانون |