تاريخ : چهار شنبه 20 دی 1392برچسب:, | 12:45 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

به مناسبت فرارسیدن خجسته میلاد با سعادت نبی مکرم اسلام حضرت محمد(ص)؛امام صادق(ع) و گرامیداشت هفته وحدت مراسم جشنی در شب میلاد پیامبر رحمت(ص) با حضور مسئولین و مردم بخش سلامی در محل مسجد جامع سلامی برگزار گردید.

      

               

 

 

 

الهی من چه بینم زاحمد                       چه زیبا منظری دارد محمد(ص)

مبارک بر علی(ع) و دخت احمد                   طلوع صادق(ع) و جشن محمد(ص)

میلاد هر دو خورشید هدایت مبارک باد 



تاريخ : سه شنبه 30 دی 1392برچسب:هفته وحدت, جشن میلاد پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع), | 10:23 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

شش صورت زیبا که با انسان وارد قبر می گردند: بی تردید در منزلگاه خطیر و وحشت آور عالم برزخ آنچه موجب نجات انسان می گردد، اعمال نیک او می باشد که در دنیا به جا آورده است در روایت پر نغزی از امیر مومنان حضرت علی (ع) آمده است: همانا هر مسلمانی دارای سه همراه است: مال او که تا هنگام مرگ با اوست، فرزندان و بستگان او که تا کنار قبر می آیند، اعمال اوکه در زندگی و مرگ پیوسته همراه او می باشند. (معانی الاخبار: 232) مسلماً اعمال نیک انسان، تنها همراه وی در جهان دیگر می باشد و این اعمال از نخستین لحظه ی جدا شدن از زندگی دنیوی و قرار گرفتن در قبر همراه او می باشند، به نحوی که ابوبصیر از امام باقر (ع) و به نقلی از امام صادق (ع) نقل می کند که فرموده اند: هنگامی که جنازه مومن را در قبر می گذارند، شِش صورت زیبا با او وارد قبر می گردند، یکی از آن ها در جانب راست او می ایستد، دیگری در جانب چپ او، سومی روبرویِ صورت او، چهارمی در پشت سر او، پنجمی در کنار پای او می ایستد و یکی از آن ها (ششمی) که از همه زیباتر است، در بالای سرش می ایستد. و آن که از همه زیباتر است از پنج صورت دیگر می پرسد: شما کیستید؟ و آن که در جانب راست میت قرار دارد می گوید: من نماز هستم؛ و آن که در جانب چپ میت قرار دارد می گوید: من زکات هستم؛ و آن که در روبروی اوست می گوید: من روزه هستم؛ و آن که در پشت سر اوست می گوید: من حج و عمره هستم؛ و آن که در پایین ایستاده است می گوید: من نیکی ها او هستم که به برادران دینی خود می نمود. سپس آن پنج صورت، از آن صورت نورانی تر از هم می پرسند: تو کیستی که از همه ما زیباتر و خوشبوتر هستی؟ او در پاسخ می گوید: اَنا الوِلایةُ آل محمد (ص)؛ من ولایت آل محمد (ص) می باشم. (بحارالانوار، ج6: 134؛ آمال الواعظین، ج3: 371

نویسنده : نخعی امام جماعت مسجد



تاريخ : دو شنبه 23 دی 1392برچسب:مرگ,لحظه مرگ,قبر, | 1:4 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

احکام فقهی جهیزیه در اسلام : آیا از احکام فقهی جهیزیه خبر دارید و می‌دانید لوازمی که تحت عنوان جهیزیه‌‌ از قبل خریداری کرده‌اید مشمول پرداخت خمس می‌شود یا خیر؟  شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید جهیزیه زندگی امام علی(ع) و حضرت فاطمه (س) چه بوده است؟ این لیست را ببینید و با بعضی جهیزیه‌‌های امروزی مقایسه کنید. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پس از خواستگاری از فاطمه زهرا علیها سلام و شنیدن پاسخ مثبت از بانوی اسلام، زره خود را فروخت و پولش را نزد رسول خدا برد. پیامبر هیچ سؤالی از مقدار پول‌ نفرمود. فقط مشتی از آن پول را برداشت و به بلال حبشی داد و فرمود: « برای فاطمه عطر بخر» . سپس با دو دست خود مشتی دیگر برداشت و به ابوبکر داد و فرمود: « برای فاطمه لباس و اثاث منزل تهیه کن» و عمار یاسر و چند نفر دیگر را برای کمک به او روانه فرمود. این هم صورت جهیزیه فاطمه علیها سلام: پیراهن به 7 درهم، روسری به 4 درهم، حوله‌ خیبری، تختی از برگ خرما ، 2فرش کرباس، 4 متکای پوستی، پرده‌ پشمی، حصیر، آسیاب دستی، طشت مسی، مشک چرمی، قدح شیر، مشک کوچک ، کوزه‌ سفالی دهن گشاد، 2 کوزه گلی، سفره‌ چرمی. وقتی جهیزیه را نزد رسول خدا آوردند، پیامبر نگاهی به آن کرد و اشک در چشمان مبارکش حلقه زد. آن‌گاه سر خود را به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: « خداوندا به این قوم که بیشتر ظروف‌شان گِلی است، برکت عنایت فرما». ما جهیزیه بزرگ‌تر از این جهیزیه تا دل‌تان بخواهد سراغ داریم، اما هیچ زن و شوهری را خوشبخت‌تر از علی و فاطمه نمی‌شناسیم. شما می‌شناسید؟

مسائل فقهی جهیزیه: چقدر از احکام فقهی جهیزیه می‌دانید؟ فکر می‌کنید جهیزیه‌‌هایی که تا به حال و از چندسال قبل خریداری کرده اید مشمول پرداخت خمس هست یا نه؟ شما که نمی‌خواهید فرزندتان زندگی‌اش را بی‌توجه به احکام دین خدا شروع کند. این چند استفتا از مراجع مختلف را بخوانید: حضرت امام خمینی(ره) : اگر انسان نتواند یک‌جا جهیزیه دختر را تهیه کند و مجبور باشد که هر سال مقدارى از آن را تهیه نماید یا در شهرى باشد که معمولا هر سال مقدارى از جهیزیه‌ دختر را تهیه مى کنند، چنانچه در بین سال از منافع آن سال جهیزیه بخرد خمس ندارد. اگر از مقلدان امام خمینی هستید باید حواستان باشد که اگر برای خرید جهیزیه پول کنار گذاشته‌اید، این پول حتما خمس دارد. امام در پاسخ به این سوال که « آیا به جهیزیه‌ زنى که به خانه‌ شوهر آمده و پدرش خمس مالش را نپرداخته، خمس تعلق مى گیرد یا نه؟» گفته اند: «اگر یقین نداشته باشد که در جهیزیه خمس است لازم نیست خمس بدهد و اگر یقین دارد، باید به حاکم شرع مراجعه کند و در صورت پرداخت خمس یا اجازه، مى تواند در جهیزیه تصرف نماید.» حضرت آیت الله بهجت : سوال: پدر و مادرم مقلد مرجعى هستند و خودم از مرجع دیگرى تقلید مى کنم، در مسأله‌ خمس جهیزیه باید به کدام نظریه عمل کنم؟ جواب: بعد از این که به تصرف شما درآمد و مالک شرعى شدید، شما باید به نظر مرجع خودتان عمل کنید. سوال: اکثر خانواده‌‌ها جهت تهیه‌ی جهیزیه‌ی دختران‌شان اقدام به خرید وسایل و لوازم در چندین سال قبل از ازدواج مى‌کنند که تا زمان ازدواج، آن وسایل بدون استفاده مى‌ماند. آیا خمس بر آن‌‌ها تعلق مى گیرد؟ جواب: تهیه جهیزیه در سال‌‌هایى که دختر در معرض شوهر نمودن است، خمس ندارد. سوال: دخترى که کارمند است و در خانه پدر زندگى مى کند، مقدارى از حقوق ماهیانه خود را برای تهیه جهیزیه مصرف و مقدارى از آن را هم جهت سایر لوازم زندگى براى تکمیل جهیزیه پس انداز مى‌کند. آیا پرداخت خمس بر او واجب است؟ جواب: تهیه جهیزیه در حد شأن و یا پس انداز براى آن، به شرحى که در مسأله 1391 رساله آمده، خمس ندارد.

احکام حقوقی جهیزیه: اگر در جریان خرید جهیزیه هستید، بهتر است اطلاعاتتان را درباره‌ مسائل حقوقی جهیزیه هم زیاد کنید. این چند تا نکته به کارتان می‌آید: طبق قانون مدنى و عرف موجود و موازین شرعى تأمین معاش و کلیه‌ی لوازم مربوط به زندگى با مرد است اما زن هم به نشانه‌ی صمیمیت و علاقه به زندگى مشترک، دوست دارد با همسر آینده‌ی خویش همراهى کند و او را در تشکیل یک زندگى مشترک یارى کند. از طرف دیگر بعضى از حقوقدانان معتقدند که اختصاص دادن جهیزیه به دختر از سوى پدر و خانواده او در واقع به نوعى تعدیل قانون مربوط به ارث محسوب مى شود. • از نظر حقوقی زن دارای استقلال مالی کامل است و آوردن جهیزیه هیچ حقی برای شوهر از نظر مالکیت ایجاد نمی‌کند. شوهر فقط می‌تواند به‌طور متعارف از این جهیزیه استفاده کند. برای این که در زمینه‌ مالکیت جهیزیه و اختلافات احتمالی آینده بین زن و شوهر مشکلی برای تامین حقوق زن ایجاد نشود، چند راه قابل تصور است. مثلا گرفتن رونوشت عادی از اقلام جهیزیه به‌طور دقیق و تفصیل شامل تعیین نوع، مدل، قیمت و سایر مشخصات جنس مورد نظر و یا تایید موضوع تحویل اموال توسط یکی از دفاتر اسناد رسمی. این لیست که به «سیاهه‌ جهیزیه» معروف است از نظر دادگاه بسیار مهم و در رأى دادگاه بسیار اثر گذار است. علاوه بر سیاهه‌ی جهیزیه، فاکتورهاى خرید جهیزیه را نیز حفظ کرده تا در صورت لزوم، از آن به عنوان سند خرید استفاده و به دادگاه ارائه کنید. البته امیدواریم که هیچ وقت کارتان به این توصیه‌‌ها نیفتد اما خب کار از محکم کاری عیب نمی‌کند. • زن مى تواند هر وقت و هر زمان که بخواهد و تشخیص دهد نسبت به جهیزیه‌ خود دخل و تصرف کند، یعنی آن را بفروشد یا جهیزیه‌ خود را به مکان دیگر مانند منزل خانواده خود انتقال دهد و یا ‌آ‌ن‌ها را تبدیل به احسن کند و حتى مى‌تواند بدون اجازه همسرش ‌آ‌ن‌ها را به دیگران هبه دهد (ببخشد) که البته این یک حق قانونى است. • ممکن است پس از ازدواج بین زن و شوهر بر سر مالکیت اموال موجود اختلاف به وجود بیاید، چرا که با مخلوط شدن اموال زن و شوهر، تفکیک ‌آ‌ن‌ها کمی‌سخت می‌شود. در مورد املاک و اموال ثبتی و نیز اموال دارای مدرک کتبی، مشکل خاصی وجود ندارد، ولی در مورد اموال منقول و اثاثی که سند رسمی ‌یا عادی ندارد کار دشوار می‌شود. • دیوان عالی کشور در رای شماره 1366 ‌- 1182 اعلام می‌کند «داشتن قبض رسید جهیزیه از زوج به تنهایی کافی برای حق مطالبه نیست بلکه باید زوجه ثابت نماید که جهیزیه باقی در منزل زوج است و اثر قبض و رسید فقط همین است که با بقاء عین جهیزیه، زوج نمی‌تواند بدون وجود ناقل جدیدی نسبت به آن دعوی مالکیت نماید.» • هر گاه جهیزیه‌ زن مورد استفاده‌ اختصاصی شوهر باشد و در اثر این استفاده خراب یا قیمتش کم شود؛ شوهر وظیفه دارد خسارت ‌آ‌ن‌ها را پرداخت کند. • براى پرهیز از هرگونه خسارت احتمالى به‌هنگام عقد یا بعد از تهیه جهیزیه و قبل از تحویل آن به داماد و یا خانواده او حتماً لیستى از جهیزیه تهیه کرده و آن را به امضاى عروس و داماد و 2 نفر از بستگان زوج و د2 نفر از بستگان زوجه رسانده و همانند سند ازدواج ازاین لیست نگهدارى کنید تا در صورت لزوم و یا زمانى که اختلاف زوجین به جدایى منجر مى شود دچار مشکل نشوید.

          نویسنده : نخعی / امام جماعت مسجد



تاريخ : دو شنبه 23 دی 1392برچسب:احکام جهیزیه در اسلام, جهیزیه,, | 1:36 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

درست 25 بهار از عمر گرانبها و پربركت پيامبر مى گذشت كه با بانوى چهل ساله اى به نام «خديجه» كه برترين بانوى روزگار خويش بود ، پيمان زندگى مشترك را امضاء كرد و فصل جديدى در زندگى اش آغاز شد. برخى سن و سال خديجه ، آن بانوى هوشمند و پاك را 26 و 28 سال نيز نوشته اند اما مشهرترين ديدگاه ، همان است كه او به هنگام ازدواج با پيامبر 40 بهار از عمرش مى گذشت. برخى بر آنند كه «خديجه» پيش از پيمان زندگى مشترگ با پيامبر دوبار ازدواج كرده و همسرانش يكى پس از ديگرى از دنيا رفته بودند و برخى نيز بر اين انديشه اند كه او تا هنگامه ى ازدواج با پيامبر دختر و ازدواج نكرده بود. ازدواج پيامبر با «خديجه» شباهتى به ازدواج هاى شناخته شده نداشت ، بلكه در نوع خود بى نظير و داراى ويژگى هايى بود ، چرا كه اين پيوند مبارك و مقدس نه ثمره ى زودگذر و دوستى بى پايه و اساس بود و نه برخاسته از انگيزه هاى مادى يا ديگر امور و اغراض و اهداف رايج كه در ازدواج چهره هاى مشهور و سرشناس دنيا وجود دارد. و نيز هدف هاى سياسى نيز در امضاء و تشكيل اين زندگى مشترك و ساختار آن، نقشى نداشت. افزون بر اينها ، زندگى و شرايط اقتصادى پيامبر و «خديجه» نيز با يكديگر تناسبى نداشت و ميان آنها فاصله ى بسيارى بود ، چرا كه پيامبر خود داراى ارزشهاى مادى و امكانات اقتصادى نبود و همانگونه كه دوران كودكى را تحت سرپرستى و كفالت عموى گرانقدر خويش زندگى كرده بود ، باز هم با او مى زيست اما «خديجه» ثروت مندترين و بى نيازترين زن در مكه و جهان عرب بود. به همين جهت فاصله ى زيادى ميان سطح زندگى پيامبر و ثروتمندترين بانوى عرب مى نگريم ، اما آن بانوى خردمند شنيده بود و خوب مى دانست كه آينده ى درخشان و بسيار اميدبخشى در انتظار پيامبر است. شايد اين واقعيت را از غلام هوشمند خويش «ميسره» دريافته بود كه در سفر اقتصادى پيامبر با كاروان تجارتى «خديجه» بسوى دمشق ، همسفر پيامبر بود و نشانه هاى بسيارى از شكوه و عظمت و درايت و امانت و اقتدار را در او ديده و همه را ضمن تقديم گزارش كار به بانوى خردمند حجاز ، گزارش نموده بود ، يا اينكه پيشگويى آن راهب و عابد دير «بصرى» در منطقه شام ، در مورد آينده ى شكوهبار «محمد» به گونه اى به گوش «خديجه» رسيده بود و او نيز در پرتو ژرف نگرى و الهام قلبى خويش به آن آينده ى درخشان دل بسته بود. بر اين اساس بود كه بانوى پرشرافت حجاز ، برنامه ى پيوند با پيامبر را تهيه نمود و خود با قداست و هوشمندى ويژه اش سخن را در مورد آن مطلب با پيامبر آغاز كرد و از آن حضرت تقاضا نمود كه گام به پيش نهد و از راه پدرش «خويلد» يا عمويش از او خواستگارى نمايد ،..... عموهاى پيامبر پس از شنيدن اين خبر شادى بخش كه در نوع خود بى نظير بود ، شگفت زده شدند و عمه هاى آن حضرت نيز با شنيدن خبر اين پيشنهاد از سوى بانوى حجاز ، در بهت و حيرت فرورفتند ، چرا كه براستى هم ، رخداد شگرفى بود!! بانويى كه هزاران هزار دينار ثروت و امكانات در اختيارش بود و ده ها و صدها كارگزار و كارمند از بركت سود سرشار كاروانهاى تجارى او كه در فصل هاى گوناگون سال ، ميان «يمن» و «مكه» از يكسو و «مكه» و «دمشق» از سوى ديگر در حركت بود زندگى مى كردند ، بانويى كه دارايى و امكانات گسترده اش لحظه به لحظه در حال پيشرفت و توسعه بود ، بانويى كه بزرگان و سرشناسان و قدرتمندان روزگار از او خواستگارى نموده و به همه پاسخ منفى داده بود ، اينك چگونه دل در گرو مهر مقدس و عشق پاك و پرمعنويت جوانى نهاده است كه از ارزشهاى مادى و زرق و برق روزگار چيزى ندارد و در كنار عموى گرانقدر خويش ابوطالب زندگى مى كند؟ راستى بانوى حجاز چگونه از او تقاضاى ازدواج نموده و از آن خواسته است كه اين افتخار را به او بدهد و بپذيرد ؟ چگونه؟ آيا اين گزارش درست است و براستى حقيقت دارد؟ عمه ى پيامبر «صفيه» ، دخت بزرگوار«عبدالمطلب» برخاست و بسوى اقامتگاه «خديجه» رفت تا در اين مورد تحقيق و بررسى نمايد و آنگاه كه با بانوى حجاز ديدار كرد و با او روبرو شد و آمادگى او را با همه ى وجودش دريافت و ديد ، آرى بهترين و هوشمندترين و ثروتمندترين بانوى عرب آماده امضاء پيمان زندگى مشترك با والاترين جوان عرب مى باشد. «صفيه» پس از ديدار با بانوى حجاز و اطمينان از درستى خبر بسوى برادرانش بازگشت و حقيقت را با آنان در ميان نهاد. عموهاى پيامبر پس از دريافت صحت گزارش شادمان شدند ، اما شادمانى آنان با نوعى بهت و حيرت همراه بود. چرا كه «خديجه» بانوى بزرگى بود كه قدرتمندان و اشراف و اميران عرب به خواستگاريش شتافته بودند و او آنان را همشان و همتاى خويش نديده و دست رد بر سينه ى همه ى آنان زده بود اينك چه انگيزه اى او را بر آن داشته است كه دل در گرو عشق مقدس جوانمردى نهد كه از زرق و برق و ارزش و امكانات مادى و مالى ، نه زر و سيمى دارد و نه از زمين پهناور خدا يك وجب خاك را، مالك است؟! عموهاى پيامبر برخاستند و به اقامتگاه بانوى حجاز شتافتند و او را از پدرش «خويلد» يا عمويش ، براى پيامبر خواستگارى كردند. پدرش در برخورد نخست ، پاسخ مثبت نداد اما به اشاره ى دخترش با آن پيوند موافقت كرد. موضوع مهريه پيش آمد و اينك بايد مهريه اى درخور مقام و موقعيت بانوى بزرگ حجاز از سوى پيامبر تقديم گردد اما از كجا و چگونه؟ و چه كسى مى تواند اين مبلغ سنگين و درخور شخصيت و موقعيت «خديجه» را تقديم دارد ؟ درست در اين لحظات بود كه دگرباره بانوى حجاز به كار جالب و شگرفى دست زد و با هديه نمودن چهار هزار دينار به پيامبر ، از آن گرانمايه ى جهان هستى تقاضا كرد كه آن را به عنوان مهريه به پدرش «خويلد» بپردازد ، گرچه در يك روايت آمده است كه جناب «ابوطالب» مهريه را با سرفرازى و شادمانى از اموال خويش تقديم داشت و پيمان زندگى مشترك به امضاء رسيد. آرى ، با اينكه بانوى خردمند حجاز به ارزشهاى والاى اخلاقى و انسانى بهاء مى دهد و در راه بدست آوردن شرافت و كرامت ، ارزشهاى مادى را فدا مى كند با اين وصف پدرش «خويلد» از اين انديشه ى بلند بى بهره است و اين اختلاف ديدگاه را تنها ميان اين پدر و دختر نمى نگريم بلكه اين ناهماهنگى در انديشه و اين دو طرز تفكر ميان پدران و فرزندان و ميان دو برادر و دو همسر و پدر و فرزند نيز ، هم در روزگاران گذشته و هم در جهان معاصر بسيار فراوان است. به هر حال جريان به خوبى پيش رفت اما رخدادى بى سابقه و بى نظير و بهت آور بود. در ميان عرب كسى بخاطر نداشت كه زنى خود مهريه اش را به همتاى زندگى اش هديه كند. به همين جهت جاى شگفت ندارد كه حس حسادت ورزى ابوجهل فوران كند و آتش حسد در دل او زبانه كشد و فرياد زند كه : هان اى مردم! ما ديده بوديم كه مردان مهريه زنان را مى پردازند اما نديده بوديم كه زنان مهريه ى خويش را به مردان زندگى آينده خويش هديه كنند. و ابوطالب، فرزانه ى عرب پرخاشگرانه به او پاسخ داد كه : «مردك كم خرد و پست چه مى گويى ؟ به جوانمردى همانند «محمد»، هم دختر مى دهند و هم مهريه اش را خود هديه مى كنند ، اما مردك كم خردى چون تو ، اگر هديه هم تقديم دارى ، پذيرفته نمى شود و پاسخ مثبت نخواهى شنيد.» و بنا به روايتى او را اينگونه سرزنش كرد : «اگر خواستگار همانند برادرزاده ى سرفراز من باشد ، او را به بالاترين و گرانبهاترين قيمت ها مى برند و پرشكوه ترين مهريه ها را به او هديه مى دهند. اما اگر بسان تو باشد ، با مهريه سنگين هم نمى تواند با زنى شايسته ازدواج كند.» اين پيوند مبارك به بهترين صورت تحقق پذيرفت و پيامبر به تقاضاى «خديجه» به اقامتگاه او گام نهاد. از آن لحظات بيادماندنى بود كه ديگر «خديجه» همواره احساس مى نمود كه نيكبختى در كامل ترين شكل ممكن به او روى آورده و خورشيد خوشبختى اش طلوع نموده است ، چرا كه او به بزرگترين آرزوى خويش يعنى ازدواج با پيامبر رسيده بود. بانوى بزرگ حجاز در اين زندگى مشترك پسرانى بدنيا آورد كه همگى آنان در كودكى از دنيا رفتند و دخترانى به نامهاى «زينب» و «ام كلثوم» و «رقيه» و «فاطمه» به او و پيامبر ارزانى شد كه كوچكترين ، اما برترين و پرشكوه ترين آنان فاطمه عليهاالسلام بود.

منبع : کناب فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت

علت ازدواج حضرت خدیجه (س) با پیامبر اسلام (ص): چرا حضرت خدیجه با اینکه از ثروتمندان مدینه بود، از میان تمامی خواستگاران خود، پیامبر اسلام (ص) را برگزید؟ در پاسخ به این سوال، باید شخصیت بلند مرتبه و بزرگ حضرت خدیجه (س) را مورد بررسی قرار دهیم. بی تردید ازدواج یکی از ثروتمندان عرب، با جوانی که از مال دنیا بهره چندانی ندارد، نمی¬تواند ریشه در دلایل و انگیزه های مادی داشته باشد. بنابر این در ریشه یابی این جریان باید جهات معنوی را دنبال کرد. آیت الله سبحانی در کتاب فرازهایی از تاریخ اسلام،به چهار نمونه از این شواهد اشاره می کنند که به طور خلاصه بیان می کنیم: 1- چنانکه می¬دانید پیامبر (ص) پیش از ازدواج با خدیجه، زمام تجارت وی را بر عهده داشت. غلام خدیجه به نام میسره، در سفر تجاری همراه پیامبر بود. پس از بازگشت کاروان، میسره آنچه را در سفر دیده بود برای خدیجه تعریف کرد، از جمله اینکه: محمد (ص) بر سر موضوعی با تاجری اختلاف پیدا کرد. آن مرد به او گفت: به لات و عزی سوگند بخور تا سخن ترا بپذیرم. محمد (ص) در پاسخ گفت: پست ترین و مبغوض ترین موجودات پیش من، همان لات و عزی است که تو آنها را می پرستی[2]و نیز این جریان را که در نزدیک "بصری" (شهر شام)، محمد (ص) زیر سایه درختی نشسته بود، در این حال چشم راهبی که در صومعه نشسته بود به محمد امین (ص) افتاد. وی از من نام او را سوال کرد و من پاسخ دادم، آنگاه وی گفت: این مرد که زیر سایه این درخت نشسته است، همان پیامبریست که در تورات و انجیل درباره او بشارت¬های فراوانی خوانده ام.خدیجه با شنیدن این کرامت، شوق مفرطی که سرچشمه آن علاقه به معصومیت محمد «ص» بود، در خود احساس کرد و بی اختیار گفت: میسره! کافی است، علاقه مرا به محمد دو چندان کردی.... سپس آنچه را از میسره شنیده بود برای ورقه بن نوفل نقل کرد و ورقه به او گفت: صاحب این کرامات، پیامبر عربی است. 2- روزی خدیجه در خانه خود نشسته بود و یکی از دانشمندان یهود نیز در آن محفل بود، اتفاقاً محمد (ص) از کنار منزل آنها گذشت و چشم آن دانشمند به او افتاد، آن دانشمند فوراً از خدیجه خواست که از محمد (ص) تقاضا کند چند دقیقه در این مجلس شرکت کند. پیامبر (ص) تقاضای دانای یهود مبنی بر نشان دادن علایم نبوت در بدن خود را پذیرفت.... پس از آنکه دانای یهود از وجود علایم نبوت در محمد (ص) خبر داد خدیجه پرسید: از کجا می¬گویی که او حائز چنین مقامی می¬شود؟ پاسخ داد: من علائم پیامبر آخر الزمان را در تورات خوانده¬ام و از نشانه¬های او این است که پدر و مادر او می¬میرند و جد و عموی وی از او حمایت می¬کنند و از قریش زنی را انتخاب می¬کند که سیده قریش است. آنگاه افزود: خوشا به حال کسی که افتخار همسری او را به دست آورد. 3- ورقه بن نوفل که عموی خدیجه و از دانایان عرب بود، مکرر می¬گفت: «مردی از میان قریش برای هدایت مردم از طرف خدا برانگیخته می¬شود و یکی از ثروتمندترین زنان قریش را می¬گیرد» و چون خدیجه ثروتمندترین زن قریش بود، گاه و بیگاه به خدیجه می¬گفت: «روزی فرا می¬رسد که تو با شریفترین مرد روی زمین وصلت کنی.» 4- خدیجه شبی در خواب دید که خورشید بالای مکه چرخ خورد و کم کم پائین آمد و در خانه او فرود آمد. ورقه خواب وی را چنین تعبیر کرد که: «با مرد بزرگی ازدواج خواهی کرد که شهرت او عالم گیر خواهد شد.» از طرف دیگر باید توجه داشت که پیامبر اکرم (ص) نیز گر چه از ثروت محروم بود، اما اولا از خاندان معروف قریش بود و ثانیا به راستگویی، امانتداری و اخلاق پسندیده شهرت داشت. چنانکه ابوطالب در مجلس عقد، برادر زاده خود را چنین معرفی کرد: «برادر زاده من، محمد بن عبدالله (ص)، با هر مردی از قریش موازنه و مقایسه شود، بر او برتری دارد و گر چه از هر گونه ثروتی محروم است، اما ثروت سایه¬ای است رفتنی و اصل و نسب چیزی است ماندنی.» همه این امور نشان می¬دهد این ازدواج ریشه در جهات معنوی داشته است و به هیچ وجه انگیزه مادی در آن دخالت نداشته است. در پایان به ذکر حدیثی از پیامبر «ص» در شأن خدیجه اشاره می¬کنیم که می¬فرماید: «بهشت مشتاق دیدن چهار زن است: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون)، خدیجه دختر خویله، و فاطمه دختر محمد «ص»

(پیامبراکرم صلى الله علیه و آله ) 15 سال قبل از هجرت با حضرت خدیجه كبرى (علیها السلام ) ازدواج نمودند. در احادیث منابع شیعه و اهل سنت آمده است كه حضرت خدیجه بنت خویلد بن اسد، در دانش و اطلاع به كتب زمان خود معروف بوده است. او از زنان قریش بوده و علاوه بر كثرت اموال و املاک به عقل و كیاست نیز بر دیگرن برتری داشت و در آن زمان او را «طاهره»، «مباركه»، «سیده نسوان» و «ملكه بطحاء» می‌نامیدند. او از كسانى بود كه انتظار قدوم پیامبر (صلى الله علیه و آله ) را مى‌كشید و همیشه از علمای آن زمان نبوت آن حضرت را جویا مى شد. هنگامى كه خدمت پیامبر (صلى الله علیه و آله) شرفیاب شد، نخستین سؤالی كه از آن حضرت كرد، در خصوص مهر نبوت بود. اشعار فصیح او در مدح رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله ) و كمال محبتش به آل عبد المطلب مشهور است كه گویای علم و ادب و محبت اوست. در همان روزى كه آن حضرت مبعوث به رسالت شد جناب خدیجه (علیها السلام ) ایمان آورد. حضرت خدیجه (علیها السلام ) از مال خویش و میراثى كه به او رسیده بود تجارت می‌نمود، چندى نگذشت كه از بزرگان تجار شد، به‌گونه‌اى كه هشتاد هزار شتر اموال تجاری او را حمل می‌كردند و هر روز امول او زیادتر مى‌شد. بر بام خانه او، قبه‌اى از حریر سبز با طناب‌هاى ابریشمی بود كه علامت جلالت آن بانوی اول اسلام بود. افراد زیادى مانند، عقبه بن ابى معیط و ابن ابى شهاب كه هر كدام چهار صد كنیز و غلام و خدمتكار داشتند، و نیز ابوجهل و ابوسفیان و دیگر بزرگان عرب به خواستگارى آن حضرت آمدند؛ ولى قبول نكردند. سرانجام خود حضرت خدیجه (علیها السلام)، پیشنهاد ازدواج به پیامبر (صلى‌الله علیه و آله) را دادند و این ازدواج با آداب و مراسم خاصى انجام شد.

ماحصل ازدواج: خداوند دو پسر به نام‌هاى قاسم و عبدالله كه به آنها طیب و طاهر هم مى‌گفتند، و چهار دختر به نام‌هاى ام كلثوم و زینب و رقیه و فاطمه (علیها السلام ) به آن بزرگوار عطا فرمود. حضرت خدیجه (علیها السلام) بیست و چهار سال و یک ماه با پیامبر (صلى الله علیه و آله ) زندگى كرد، و تا آن حضرت زنده بود، پیامبر (صلى‌الله علیه و آله) همسر دیگرى اختیار نكرد. همچنین حضرت خدیجه (علیها السلام) جمیع اموال خود را به پیامبر (صلى الله علیه و آله ) واگذار كرد.

آتش حسدمن مشتعل شد: عایشه مى‌گوید: كمتر اتفاق مى‌افتاد كه پیامبر (صلى الله علیه و آله) از خانه بیرون رود و خدیجه را به خیر و خوبی یاد نكند، چندانكه یک روز آتش حسد من مشتعل شد و گفتم: یا رسول‌الله، تاكى خدیجه را یاد مى‌كنى؟ او پیرزنى بیش نبوده! خداوند بهتر از او را (منظور خودش بوده) به تو مرحمت كرد! پیامبر (صلى الله علیه و آله) از سخن من غضب‌ناک شدند و فرمودند: نه؛ به خدا قسم! بهتر از خدیجه (علیها السلام) نصیب من نشده. او به من ایمان آورد، هنگامى كه مردم كافر بودند، و تصدیق نبوت من نمود در وقتى كه مردم مرا تكذیب مى‌كردند، و اموال خود را در اختیار من گذارد در وقتى كه مردم مرا از خود دور مى‌كردند. خداوند متعال از خدیجه به من فرزندانى روزى كرد در حالی كه تو را عقیم قرار داد.   منبع:وب سایت آفتاب نیوز 

        نویسنده : نخعی /امام جماعت مسجد



تاريخ : یک شنبه 22 دی 1392برچسب:ازدواج حضرت محمد(ص) با حضرت خدیجه(س),دهم ربیع الاول,ازدواج, | 23:0 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

روایتی خواندنی از آیت ا... جوادی آملی ؛ در مورد راز نامگذاری امام زمان(عج) به «قائم»

حضرت مهدی(عج) مانند دیگر ائمه معصومین(ع) دارای القاب مختلفی نظیر حجت، منتظر، خلف صالح و غایب است که نام « قائم» را نیز می‌توان به این اسامی افزود. اما راز نامگذاری امام زمان(عج) به قائم چیست؟ آیت ا... العظمی جوادی آملی در کتاب «امام مهدی موجود موعود» به این پرسش با شیوایی و زیبایی پاسخ گفته‌اند که در ادامه علت این نامگذاری را می‌خوانید: وجود مبارک حجت بن الحسن(عج) دارای القاب و اسامی متعددی است که هریک وجه خاصی از آن ذات کریم را بیان می‏دارد. از القاب مشهور حضرتش می‏توان به «قائم» اشاره‏ای ویژه داشت، زیرا این نام مبارک در روایاتی آمده است که گویای سرّ لطیفی است. برای تسمیه آن پیشوای منتظر به قائم وجوه متعددی ذکر گردیده که به برخی از آنها اشاره می‏شود: 1. از حضرت باقر(ع) پرسیدند: مگر همه شما قائم به حق نیستید؟ فرمود: آری. گفتند: پس چرا تنها دوازدهمین شما به این نام، نامیده شد؟ فرمود: آن هنگام که جدّمان حسین(ع) به شهادت رسید، فرشتگان با اشک و آه، ضجه‏زنان گفتند:‌ای اله و‌ای سید ما! آیا نمی‏نگری که با بنده برگزیده و فرزند برگزیده تو چه می‏کنند؟ خداوند به آنان چنین وحی کرد:‌ای فرشتگان من آرام باشید! به عزّت و جلالم سوگند! حتماً از آنها انتقام خواهم گرفت، هرچند مدتها بگذرد؛ آنگاه پرده را کنار زد و امامان پس از حسین(ع) را به فرشتگان نمایاند؛ در میان آنان یکی ایستاده بود و نماز می‏خواند، پس خداوند به فرشتگان فرمود: با این شخص ایستاده (قائم) از آنها انتقام می‏گیرم. 2. بر اثر غیبت طولانی، یاد آن وجود مبارک از خاطره بسیاری از افراد محو و فراموش می‏شود و آنگاه حضرتش پس از این فراموشی ناگوار قیام می‏کند: 3. او را از آن جهت قائم نامیدند که قیام به حق او در میان قیام ائمه دیگر که همگی قائم به حق بودند از ویژگی خاصی برخوردار است. در ویژگی قیام آن حضرت روایاتی هست، از جمله حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) می‏گوید که به امام جواد(ع) عرض کردم که آرزو می‏کنم قائم آل محمد(ع) شما باشید و عدل و داد را در زمین بگسترانید. امام جواد(ع) فرمود که همه ما قائم به امر خدا و هدایت کننده به دین او هستیم؛ امّا آن قائم که خداوند با او زمین را از اهل کفر و عناد در برابر حق پاک می‏کند و از عدل و داد پر می‏سازد، من نیستم؛ او همان است که ولادتش از مردم مخفی و شخصش غایب می‏گردد... هم نام و هم کنیه رسول خداست... . نیز حضرت عبدالعظیم می‏گوید: تصمیم داشتم این مطلب را از حضرت جواد الائمه (ع) بپرسم که ایشان فرمود: قائم ما مهدی است که حتماً در غیبت بسر خواهد برد و باید منتظر ظهور آن حضرت بود و پس از ظهور باید از وی اطاعت کرد:... این لقب، تنها به امام عصر(عج) تعلق دارد، گرچه قبلاً گفته شد که قیام به قسط از شرایط عمومی امامت معصومان است: امّا لقب پرافتخار «قائم» از القاب اختصاصی حضرت بقیه ا... است: لیعدن أحدکم لخروج القائم؛ ینادی مناد من السماء باسم القائم(عج) فیسمع ما بین المشرق و المغرب... و هو صوت جبرئیل الروح الأمین و تنها آن حضرت به عنوان «قائم آل‏محمد» شناخته می‏شود: ان أدرکت القائم من آل محمد نصرته و منّا المصطفی و المرتضی و منّا یکون المهدی قائم هذه الاُمة، به گونه‏ای که به شیوه‏ای پسندیده مرسوم گردیده است که هنگام ذکر این نام شریف شنوندگان به احترام آن حضرت و به یاد او قیام می‏کنند.

  سیمای حکومت جهانی امام زمان(عج): قرآن کریم در زمینه ظهور و قیام حضرت مهدى(عج) مانند بسیارى از زمینه‏هاى دیگر، بدون اینکه وارد جزییات شود به صورت کلى و اصولى بحث کرده است؛... یعنی از تشکیل حکومت عدل جهانى و پیروزى کامل و نهایى صالحان در روى زمین سخن گفته است. این گونه آیات را مفسران اسلامى، به استناد مدارک حدیثى و تفسیرى، مربوط به حضرت مهدى و ظهور و قیام او دانسته اند. ما از مجموع آیات قرآنى که دانشمندان، آنها را ناظر به این موضوع دانسته اند و صراحت بیشترى دارند، جهت رعایت اختصار، سه آیه را مورد بررسى قرار مى‏دهیم: «وَلقَدْ کَتَبْنا فِى الزّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذّکْرِ أنّ الأرضَ یَرِثُها عِبادِىَ‏َ الصّالِحُون؛ ما، در (کتاب) زبور پس از تورات نوشته‏ایم که سرانجام زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد.» در توضیح معناى این آیه یادآورى مى‏کنیم که: «ذکر» در اصل به معناى هر چیزى است که مایه تذکر و یادآورى باشد، ولى در آیه یاد شده به کتاب آسمانى حضرت موسى (ع) یعنى «تورات» تفسیر گردیده است به قرینه اینکه پیش از زبور معرفى شده است. طبق تفسیر دیگرى، «ذکر» اشاره به قرآن مجید است؛ زیرا که در خود آیات قرآن این عنوان به قرآن گفته شده است: «إِنْ هُوَ إِلّا ذِکْرٌ لِلْعالَمین» بنابراین، کلمه «من بعد» به معناى «علاوه بر» بوده و معناى آیه چنین خواهد بود: ما، علاوه بر قرآن، در زبور نوشته‏ایم که سرانجام زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد. مرحوم شیخ مفید در آغاز فصل مربوط به حضرت مهدى - عجل ا... تعالى فرجه - به این آیه و آیه بعدى که نقل مى‏کنیم، استناد کرده است. در تفسیر این آیه از امام باقر (ع) نقل شده است که فرمود: این بندگان صالح، همان یاران مهدى در آخر الزمان هستند. مفسر برجسته قرآن، مرحوم «طبرسى» در تفسیر این آیه پس از نقل حدیث یاد شده مى‏گوید: حدیثى که شیعه و سنى از پیامبر اسلام(ص) نقل کرده اند، بر این موضوع دلالت دارد: «اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى مى‏گرداند تا مردى صالح از خاندان مرا بر انگیزد و او جهان را پر از عدل و داد کند، همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد». اشاره قرآن به پیشگویى حکومت بندگان شایسته خداوند در روى زمین در کتاب تورات و زبور، نشان مى‏دهد که این موضوع از چنان اهمیتى برخوردار است که در کتابهای آسمانى پیامبران پیشین یکى پس از دیگرى مطرح مى‏شده است. جالب توجه این است که عین این موضوع در کتاب «مزامیر داوود» که امروز جزو کتابهای عهد قدیم (تورات) است و مجموعه‏اى از مناجاتها و نیایش‌ها و اندرزهاى داوود پیامبر (ع) است، به تعبیرهاى گوناگون به چشم مى‏خورد.از جمله در مزمور 37 مى‏خوانیم: «... شریران منقطع می‌شوند، اما متوکلانِ به خداوند وارث زمین خواهند شد و حال اندک است که شریر نیست مى‏شود که هر چند مکانش را استفسار نمایى، ناپیدا خواهد بود، اما متواضعان وارث زمین شده از کثرت سلامتى متلذذ خواهند شد». همچنین در همان مزمور چنین مى‏خوانیم: «... متبرکان (خداوند) وارث زمین خواهند شد، اما ملعونان وى منقطع خواهند شد». و باز در ذیل آیه دیگری می‌فرماید: « وَ نُریدُ أنْ نَمُنّ عَلَى الّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الأرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أئمًّه وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ؛ اراده کرده‏ایم که بر مستضعفان زمین نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان (زمین) قرار دهیم». امیر مؤمنان (ع) پس از پیشگویى بازگشت و گرایش (مردم) جهان به سوى خاندان وحى، این آیه را تلاوت فرمود. «محمد بن جعفر»، یکى از علویان، در زمان مأمون بر ضد خلافت عباسى قیام کرد. او مى‏گوید: روزى شرح گرفتاری‌ها و فشارهایى را که با آنها روبه رو هستیم، براى مالک بن انس نقل کردم. او گفت: صبر کن تا تأویل آیه: «وَنُریدُ أنْ نَمُنّ عَلَى الّذین...» آشکار گردد. آیه دیگر با عنوان «وَعَدَ ا... الّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنّهُمْ فِى الأرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکّنَنّ لَهُمْ دینَهُمُ الّذِى ارْتَضى‏ لَهُمْ وَلیُبَدِلَنّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنى لایُشْرِکُونَ بِى شَیئاً... (خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، وعده داده است که حتماً آنان را خلیفه روى زمین خواهد کرد، همان گونه که پیشینیان را خلافت روى زمین بخشید؛ و دین و آیینى را که خود براى آنان پسندیده استقرار خواهد بخشید و بیم و ترس آنان را به ایمنى و آرامش مبدّل خواهد ساخت (آن چنان که) مرا مى‏پرستند و چیزى را براى من شریک قرار نمى‏دهند...). مرحوم «طبرسى» در تفسیر این آیه مى‏گوید: از خاندان پیامبر روایت شده است که این آیه درباره آل محمد(ص) نازل شده است. فردی به نام«عیّاشى» از حضرت على بن الحسین (ع) روایت کرده است که این آیه را خواند و فرمود: به خدا سوگند آنان شیعیان ما خاندان پیامبر هستند. خداوند این کار را در حق آنان به دست مردى از ما به انجام مى‏رساند و او مهدى این امت است. او همان کسى است که پیامبر(ص) درباره او فرمود: «اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نماند، خداوند آن روز را آن قدر طولانى مى‏گرداند تا مردى از خاندان من حاکم جهان گردد. اسم او اسم من (محمد) است، او زمین را از عدل و داد پر مى‏سازد، همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد». «طبرسى» مى‏افزاید: این معنا در تفسیر این آیه از امام محمدباقر (ع) و امام صادق (ع) نیز روایت شده است. منبع روزنامه قدس-- عصرانه 21/ 10/ 92

  نویسنده : نخعی / امام جماعت مسجد



تاريخ : شنبه 21 دی 1392برچسب:نهم ربیع الاول,آغاز امامت حضرت مهدی(عج),امام زمان, | 14:2 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

مختصری از زندگینامه حضرت امام حسن عسکری (ع): امام حسن عسکری (ع) درسال 232(ه ق) درمدینه چشم به جهان گشود وآن حضرت را در سن دوسالگی به همراه پدر بزرگوارش در زمان متوکل عباسی به عراق آوردند . امام بعد از شهادت پدرش درسن 22 سالگی به امامت رسید ودر عراق به نشر معارف اسلامی پرداخت .تا اینکه خلفای عباسی امام را همچون پدرش به سامراء بردندودریک پایگاه نظامی تحت نظر قرار داده وزندانی کردند. به همین جهت آن حضرت را لقب عسکری دادند. امام درمدتی که درسامرا بود . برای اینکه شیعیان را با مسئله غیبت امام زمان (عج) آشنا کند از طریق افراد معدود وخاصی با شیعیان تماس حاصل می کرد ومطالب لازم را برای آنها یاد آوری می نمود . سرانجام آن حضرت درسال 260 (ه ق) در سامراء مسموم وبه درجه رفیع شهادت نائل گردید.

تاریخ غمبار شیعه سرشار ازغربت اهل بیت پیامبر گرامی اسلام(ص) است. قمر یازدهم آسمان امامت و ولایت؛ وجود پربرکت حضرت امام حسن عسکری(ع)همچون اجدادبزرگوارش برای مردم چون راهنمایی امین در مسیر هدایت بودند، اما افسوس که از وجود مبارک و پرفیض ین ا مام همام نیزبه دلایل متعددبهره شایانی برده نشد. او که با بياني شيرين و جذاب و شخصيتي الهي، باشکوه و وقار و مفسري بي نظير براي قرآن مجيد بود. راه مستقيم عترت و شيوه صحيح تفسير قرآن را به مردم و بويژه براي اصحاب بزرگوارش - درا يام عمر کوتاه خود - روشن کرد. امام حسن عسکري(ع) در سال 232 هجري در مدينه چشم به جهان گشود. مادر والا گهرش سوسن يا سليل، زني لايق و صاحب فضيلت بود و در پرورش فرزندنهايت مراقبت را داشت تا حجت حق را آن چنان که شايسته است، پرورش دهد. اين زن پرهيزکار در سفري که ا مام عسکري (ع) به سامرا داشت، همراه امام بود و در سامرا از دنيا رحلت کرد. کنيه آن حضرت ابامحمدبود. دوران عمر 29 ساله امام حسن عسکري (ع) به سه دوره تقسيم مي گردد که دوره اول 13 سال است که زندگي آن حضرت در مدينه گذشت، دوره دوم 10 سال در سامرا پیش از امامت و دوره سوم حدود 6 سال ا مامت آن حضرت مي باشد. دوره امامت حضرت عسکري(ع) با قدرت ظاهري بني عباس رو در رو بود. خلفايي که به تقليد هارون در نشان دادن نيروي خود بلند پرواز يهايي داشتند. امام حسن عسکري (ع) از 6 سال دوران امامتش، سه سال را در زندان گذرانيد. زندانبان آن حضرت، صالح بن وصيف، دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود تا بتواند آن حضرت را آزار بيشتري دهد، اما آن دو غلام که خود از نزديک ناظر حال و حرکات امام بودند، تحت تأثير آن امام بزرگوار قرار گرفته، به صلاح و خوش رفتاري گرا ييده بودند. وقتي از اين غلامان جوياي حال امام شدند، مي گفتندا ين زنداني روزها روزه داراست و شبها تا بامدادبه عبادت و راز ونياز با معبود خود سرگرم است وبا کسي سخن نمي گويد. عبيدا... خاقان، وزير معتمد عباسي با همه غروري که داشت، وقتي با حضرت عسکري(ع)ملاقات مي کرد، به احترام آن حضرت برمي خاست و آن حضرت را بر مسند خود مي نشانيد. پيوسته مي گفت: در سامره کسي را مانند آن حضرت نديده ام، وي زاهدترين و داناترين مردم روزگارا ست. پسر عبيدا... خاقان مي گفت: من پيوسته احوال آن حضرت را از مردم مي پرسيدم. مردم را نسبت به ا و متواضع مي يافتم. مي ديدم همه مردم به بزرگوار ي اش معترفند و دوستدار او مي باشند. با آنکه امام حسن عسکری(ع)جز با خواص شيعيان خود معاشرت نمي کرد، دستگاه خلافت عباسي براي حفظ آرامش خلافت خود بيشتر اوقات، آن حضرت را زنداني و از معاشرت ممنوع میکرد.

نحوه شهادت : مسموم کردن و به شهادت رساندن ائمه معصومین(ع) همچون گذشته وجود داشت و در موارد متعددی خلفای اموی و عباسی این سیاست را به اجرا درآورده بودند، البته امامان شیعه(ع)نیز کوشیده بودند تانقشه های شوم آنها را به شکلهای گوناگون برای مردم آشکار کنند تا چهره واقعی آنان برای آیندگان روشن شود. امام حسن عسکری(ع) با دانش ویژه ای که داشت، پیش بینی کرد در آینده ا ی نه چندان دور زندگی دنیایی را ترک خواهد کرد و راهی پیشگاه خداوند خواهد شد. آن امام همام، شهادت خود را در آینده نزدیک به مادر بزرگوارش خبر داد. قلب مادرا زا ین خبر هولناک به درد آمد و آثار غم و اندوه در او پدیدار گردید و گریست. امام(ع)مادرش را تسلی داد و گفت: مادر!امر خدا حتمی است،بی تابی مکن!در سال 260 ق آن مصیبت ا تفاق ا فتاد و همان گونه که آن حضرت خبر داده بود، در آن سال ا مام حسن عسکری(ع)به شهادت رسید.چند روز پیش از شهادت، آن حضرت را نزد طاغوت زمان «معتمد عباسی » بردند، در حالی که «معتمد » سخت ناراحت بود، چون می دید و می شنید که مردم همگی امام ابومحمد(ع) را تعظیم و احترام میکنند و او را در فضیلت بر همه علویان و عباسیان مقدم میدارند.ا زا ین جهت در پی قتل آن حضرت برآمد و زهر کشنده ای را به وی خوراند. امام(ع) همین که آن زهر را خورد، تمام بدن شریفش مسموم شد و در بستر بیماری ا فتاد و به درد شدیدی دچار گردید. «معتمد » به پنج نفر از خواص و درباریانش از جمله به «نحریر » دستور داد که مواظب خانه امام(ع)باشند و تمام امور و جریانها را زیر نظر بگیرند، همچنین به پزشکان دستور داد که هرصبح و شام از حال امام(ع)باخبر باشند، همین که روز دوم فرا رسید، به «معتمد » خبر دادند که بیماری حضرت وخیم شده است. «معتمد » به پزشکان فرمان داد که حق ندارند از منزل امام بیرون روند و به دلیل اینکه حال امام حسن عسکری(ع)رو به وخامت نهاده بود، گفت: از کنار بستر او جدا نشوند. «معتمد « ،» حسین بن ابی شوارب »، قاضی ا لقضاه را به همراه 10 نفر به منزل امام فرستاد و به آنان دستور داد که شب و روز در آنجا باشند و جریانها را زیر نظر بگیرند و سپس شهادت دهند که امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته ا ست. با وجودا ین، به جز پزشکان مأمور خلیفه، 15 نفر دیگر از سوی «معتمد » خلیفه عباسی در خانه حضرت بودند. امام حسن عسکری(ع) در شب رحلت در یک اتاق، به دور از چشم مأموران حکومت نامه های بسیاری به نقاط مختلف شیعه نشین نوشت و آن را به وسیله پیکی ارسال نمود. حال امام بدترشد، پزشکان از او ناامید شدند. در لحظات آخر زندگی، همواره زبانش به ذکر خدا مشغول بود وا و را ستایش میکرد و لبهای مبارکش ا ز تلاوت قرآن مجید باز نمی ایستاد. سرانجام امام(ع)رو به سمت قبله کرد و روح پاکش به پیشگاه خدا پرواز نمود. این حادثه جانگداز، روز جمعه هشتم ربیع الاول سال 260 ق پس از نماز صبح اتفاق افتاد. ارتحال نابهنگام آنا مام بزرگوار ضایعه بزرگی بود که در آن روزگار بر مسلمانان وارد شد و آنان رهبر و پیشوای محبوب و مصلح بزرگ خود راا ز دست دادند؛ کسی که همواره غمخوار ضعیفان و یتیمان و مستمندان بود. خبر شهادت ا مام(ع)در سراسر شهر «سامرا » پیچید.ا ین خبر همچون صاعقها ی هولناک بود که تمام مسلمانان را بسرعت به منزل امام(ع) رسانید. همگی مشغول گریه کردن ونوحه سرایی بودند. مردم به احترام امام حسن عسکری(ع)بازارها را بستند و در شهر عزاداری کردند. گویی شهر «سامرا » به صحرای قیامت تبدیل شده بود. «عثمان بن سعید عمری » متصدی ا مر غسل، کفن و دفن حضرت شد. این سخن با اعتقاد شیعه به اینکه امام(ع) را باید امام(ع) بعدی غسل دهد، کفن کند و نماز بخواند، منافاتی ندارد؛ چون اولاً: این امر مربوط به حالت عادی است، نه در شرایط سخت و مورد تقیه، ثانیاً: «عثمان بن سعید عمری » به نیابت از حضرت مهدی(عج) عهده داراین ا مر بود. و ثالثاً: ممکن ا ست در همین شرایط به صورت مخفی حضرت مهدی(عج) به این امر مبادرت نموده بود،لیکن به جهت شرایط خفقان و تقیه به ظاهر «عثمان بن سعید عمری » تصدی این امر را برعهده گرفته باشد. در هر حال، «عبیدا... بن خاقان » میگوید: وقتی پیکر مطهر امام عسکری(ع) آماده دفن شد، خلیفه برادر خود «ابوعیسی بن متوکل » را فرستاد تا بر پیکر آن حضرت نمازبگزارد. هنگامی که جنازه رابرای نماز روی زمین گذاشتند، «ابو عیسی » نزدیک شد وصورت آن حضرت را باز کرد و آن را به علویان، عباسیان، قاضیان، نویسندگان و دیگر شاهدان نشان داد و گفت:ا ین «ابو محمد عسکری »ا ست که به مرگ طبیعی درگذشته ا ست و فلان و فلان از قضات و پزشکان و خدمتگزاران خلیفه نیز شهادت میدهند! سپس روی جنازه را پوشاند و بر او نماز خواند و فرمان داد که جنازه را برای دفن ببرند. این شیوه تجربه شده حکام عباسی در مورد امامان شیعه(ع)بود و مردم بویژه شیعیان نیز کم وبیش باا ین شیوه آشنایی داشتند.بنا به نقل «شیخ صدوق » پیش از اقامه این نماز، نمازی دیگر بر بدن آن حضرت در لحظاتی پیش در درون خانه اقامه شد. «عقید خادم » از منزل خارج شد و به «جعفر » که بر در خانه ایستاده بودو شیعیان به او تعزیت میگفتند، گفت: «سرورم برادرت را کفن کردند. پس بر او نماز بخوان .» ناگهان ا مام مهدی)عج( جلو آمد و گفت: عمو، عقب بایست. من سزاوارترم که بر پیکر پدرم نماز بخوانم. طبق نقل مشهور، امام عسکری(ع) در اول ماه ربیع ا لاول ( 260 ق) با زهری که «معتمد » برای آن حضرت تدارک دیده بود، بیمار شد و در هشتم همان ماه رحلت نمود. بنابراین، امامت امام مهدی(عج)از همین تاریخ آغاز شد و آن حضرت تا به ا مروز در پس پرده غیب قرار دارد. به امید روزی که آن حضرت ظهور و جهان را پر از عدل و قسط کند.

نویسنده نخعی /امام جماعت مسجد



تاريخ : جمعه 20 دی 1392برچسب:شهادت امام حسن عسکری(ع),نحوه شهادت امام حسن عسکری(ع),امام یازدهم,سیزدهمین معصوم, | 12:33 | نویسنده : اعضای فعال کانون |

بیست و هشتم صفر شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام

ولادت
در نيمه ماه رمضان سوم هجري، اولين فرزند علي عليه‌السلام و فاطمه سلام الله عليها به دنيا آمد. پس از ولادت، نامگذاري از جانب مادر به پدر، و از او به رسول خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاري پروردگار ماند.
تا اينکه جبرئيل ،امين وحي، فرود آمد و گفت: « خدايت سلام مي‌رساند و مي‌گويد چون علي براي تو همانند هارون براي موسي است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون عليه السلام يعني شبّر قرار ده!»
رسول خدا فرمود: « زبان من عربي است و شبّر، عبري است.»
جبرئيل گفت: « شبّر در زبان عرب به معناي« حسن» است.»
به اين ترتيب، کودک، حسن نام گرفت. تنها کنيه‌ي آن حضرت « ابو محمد» و مشهورترين القابش« سيد» و «سبط» و «تقي» است.
نقش خاتم و انگشتر امام حسن را « العزه لله» گفته‏اند؛ روز هفتم پس از ولادت، رسول خدا صلّي الله عليه وآله و سلّم مستحبات ولادت را در مورد حسن به جا آوردند و حسن را به« ((ام فضل (لبابه)|ام الفضل))» ،همسر عمويشان، سپردند تا او را از شيري که به خاطر زايمان فرزندش، قثم، در پستان داشت، شير دهد. بعدها نيز رسول خدا براي امام حسن، ادعيه‌ي عافيت و حرزهاي مخصوص چشم‌زخم را خواندند.
ذکر امام در قرآن
ذکر امام حسن عليه السلام در قرآن : قرآن مجيد مشتمل است بر يادکردي از شخصيت‌ها، از خوبان يا از بدان، ليکن اين يادکرد گاهي همراه با ذکر نام است(همانند آنچه درباره موسي و فرعون ذکر شده است) و گاه فقط با توصيف، و بدون ذکر نام.( همانند آنچه درباره امام علي عليه‌السلام نازل شده است.) درباره امام حسن عليه السلام نيز آياتي به صورت توصيف و بدون ذکر نام نازل شده است؛ همانند آيه تطهير ، آيه ذوي القربي و آيه اولي الامر.
رابطه امام حسن عليه السلام و رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم : امام حسن عليه السلام بيشتر از هفت سال با رسول خدا زندگي نکرد، ولي در همين مدت به شدت مورد عنايت آن حضرت بود و استفاده‏هاي علمي و تربيتي فراواني برد. محبت رسول خدا به امام حسن بسيار فراوان بوده و آن حضرت، گاهي نوه‌اش را در کارهاي بزرگي همانند بيعت رضوان و مباهله با نصاراي نجران هم شرکت مي‌داده است. رسول خدا درباره‌ي او تعريف و تمجيدهاي فراواني نموده است که امام بعدها به مناسبت‌هاي مختلف، از آنها براي معرفي شخصيت الهي خويش سود جست.
امام حسن و فاطمه زهرا سلام الله عليها امام حسن عليه السلام با مادر خود، فاطمه‌ي اطهر، رابطه‏اي عميق و متعالي داشت. فاطمه گاه با فرزندش بازي‌هاي کودکانه مي‌کرد و گاه با ملاطفت مادرانه او را به عبادات مستحب تشويق مي‌نمود. حسن نيز گزارش سخنان رسول خدا را پيش از هر کس، از مسجد به مادر مي‌رساند و گاه در عبادت مادر دقت مي‌کرد و از آن درس‌ها مي‌گرفت.
اين ارتباط صميمي در اواخر عمر مادر اوج گرفت؛ تا آنجا که اين دو به همراه هم و با تن و قلبي آزرده به زيارت قبر رسول الله و بقيع مي‌رفتند و شگفت آن که اين رابطه پس از ارتحال مادر نيز باقي ماند؛ به طوري که فاطمه پس از وفات دست‌هاي مجروح خويش را از کفن بيرون آورد و حسنش را در آغوش کشيد. امام حسن نيز سال‌ها بعد در حضور دشمناني همانند معاويه و مغيره بن شعبه مصيبت مضروب شدن مادر را يادآور شد.
امام حسن در دوران پيش از خلافت پدر : از اين دوران اطلاع زيادي در دست نيست. فقط اين مقدار مسلم است که امام عليه السلام در خدمت پدر بوده است؛ گاه از روي دلسوزي در تأمين رفاه پدر مي‌کوشيده و گاه همراه او در برخي فعاليت‌هاي اجتماعي شرکت مي‌کرده است( همانند شرکت در بدرقه ابوذر به هنگام تبعيد)، و گاه پاره‌اي مأموريت‌هاي مهم را از طرف پدر عهده‌دار بوده است (همانند آبرساني به منزل عثمان در حال محاصره.) سياست‌هاي عملي امام حسن عليه السلام کاملاً هماهنگ با پدر است، لذا همانند او در هيچ‌يک از جنگ‌ها و فتوحات پس از رسول خدا در تمام اين دوره‌ي 25 ساله شرکت ننموده است.
در دوران خلافت پدر
امام حسن عليه السلام با پدر، از آغاز خلافت تا شهادت : امام حسن از آغاز بيعت مردم با حضرت علي عليه السلام تا لحظه شهادت آن حضرت در مقام قوي‏ترين بازوي آن حضرت عمل کرد. در جريان بيعت، حضوري جدي داشت؛ در سه جنگ جمل ، صفين و نهروان حاضر بود. پيش از جنگ جمل هم به همراه عمّار ياسر و قيس بن سعد به کوفه رفت و با سرکوب‌کردن فتنه‌ي ابو موسي اشعري ، مردم را به جنگ با مردم بصره فرا خواند. گهگاه به جاي پدر نماز جمعه بر پا داشت. در شب ضربت خوردن پدر قصد داشت همراهي‌اش کند که با منع پدر، منصرف شد. پس از ضربت‌خوردن پدر نيز تمام تلاش خود را براي بهبود و استراحت آن حضرت به کار بست و در پايان به وصاياي او گوش سپرد.
جانشيني پس از شهادت پدر
حضرت علي عليه السلام قبل از شهادت، امام حسن را وصي خود تعيين کرد. رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم نيز قبل از آن به دو گونه اين وصايت را اعلام کرده بودند؛ يکي به صورت تصريح به امامت امام حسن و امام حسين عليهماالسلام پس از پدرشان، و دوم تصريح به امامت اوصياء دوازده‌گانه‌ي خود، با ذکر اسامي آنها.
امام پس از خلافت
امام حسن عليه السلام پس از خلافت و قبل از صلح (دوران کوتاه خلافت ظاهري): دوران کوتاه چند ماهه خلافت ظاهري امام حسن عليه السلام، پر ماجرا سپري شد. بلافاصله پس از شهادت حضرت علي عليه السلام، امام حسن به مسجد آمد و در سخناني شيوا تلويحاً مردم را به بيعت با خويش فراخواندند.
پس از سخنراني و با تبليغ نافذابن عباس مردم کوفه با آن حضرتبيعت کردند. امام نيز بيعتشان را براين اساس که از او پيروي کنند و با هر کس جنگيد، بجنگند و با هر کس صلح کرد، صلح کنند، پذيرفت؛ و سپس به تحکيم پايه‌هاي حکومت خويش پرداخت، ابن ملجم ،قاتل پدر، را گردن زد و اکثر فرمانداران مناطق را که به دست پدرش نصب شده بودند، تثبيت نمود و برخي را تغيير داد.
جاسوس‌هاي معاويه را پيدا کرد و گردن زد، نامه‌ي تندي به وي نوشت و او را تهديد به جنگ نمود. نامه‌‌‌نگاري ميان حضرت و معاويه ادامه يافت تا اينکه معاويه لشکري عظيم به سوي عراق گسيل داشت و حضرت نيز درصدد تهيه لشکري براي مقابله با او برآمد.
صلح امام
مهمترين حادثه در زندگي امام حسن عليه‌السلام جريان صلح معاويه با آن حضرت است. تحليل اين حادثه ضروري به نظر مي رسد زيرا خود امام صلحش را حجتي بر آيندگان مي‌داند؛ يعني بر اساس عملکرد حضرت، وظيفه انسان نيز در شرايط مشابه با آن زمان، صلح و مصالحه است.
بررسي مقدمات و شرايط و عللي که صلح را ايجاب کرد و دقت در کيفيت وقوع صلح و مواد صلحنامه و موشکافي نتايج شيرين صلح براي جناح حق و ضربه‌هاي سهمگين آن بر جناح باطل به‌خوبي روشن مي‌کند که صلح آن حضرت در حقيقت انقلاب سبزي بود که زمينه انقلاب سرخ حسيني را فراهم ساخت و اين نرمش قهرمانانه در کنار آن جنبش ظلم‌ستيزانه، پايه‌ريز انقلاب علمي امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام در عصر طلايي خلأ انتقال قدرت از بني‌اميه به بني‌عباس گشت و به اين ترتيب، اسلام ناب محمدي که در تشيع جلوه‌گر بود، نهال خود را آبياري نمود و به درخت تنومندي تبديل کرد.
امام پس از صلح تا شهادت
تمامي تلاش امام حسن پس از قبول صلح اين بود که فوايد مورد نظرش را از صلح به نتيجه برساند و بر اين اساس در تمام اين مدت به حفظ نيروهاي کيفي و خالص ، بازسازي نيروهاي خسته و وازده و تفسير صحيح اسلام پرداخت.
عملکرد دشمن‌شکن حضرت پس از صلح چنان قدرتمند بود که معاويه را به فکر شهادت آن حضرت انداخت.
صورت و شمايل امام
امام حسن عليه السلام به رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم از همه شبيه‌تر بود. زيبايي بي‌نظيري داشت.رنگش سفيد بود و اندکي متمايل به سرخ، چشمانش درشت و سياه، و محاسنش انبوه. جثه‌اي قوي، تنومند و چهارشانه داشت. مويش مجعد (فردار) و قامتش متوسط بود.
سيرت و فضائل و مناقب امام : شمارش مناقب هيچ‌يک از اهل بيت عصمت عليهم السلام ممکن نيست. در زيارت جامعه خطاب به آنان مي‌گوييم: « سروران من! ستايش شما را شماره نتوانم کرد و به آنچه در شأن شماست نتوانم رسيد و به اندازه و قدرتان وصف نتوانم گفت.»
امام حسن عليه السلام نه تنها از اين خطاب مستثني نيست بلکه به خصائصي از قبيل« سبط اکبر» بودن نيز برخوردار است.
حلم بي‌‌پايان، علم فراوان، جود و عبادت، زهد و بلاغت، تواضع و شجاعت آن حضرت، نه دوست بلکه دشمن را به اعتراف و اعجاب واداشته است؛ و فضيلت و افتخار، آن است که دشمن به آن گواهي دهد.
معجزات امام : از معجزات آن حضرت جز اندکي در تاريخ نقل نشده است( همانند اينکه پدر را پس از شهادتش به صورت زنده به گروهي نشان داد.) و نيز نمونه‌هايي از استجابت دعا و نفرين‌هاي آن حضرت (همانند رطب دادن نخلي خشکيده به دعاي او.) ولي اکثر معجزات و کرامات حضرت در اخبار از غيب و پيشگويي‌ها تجلّي کرده است.
شهادت امام
تلاش موفق امام حسن براي به‌کرسي نشاندن اهداف صلح باعث شد که معاويه طرح قتل حضرت را پيگيري نمايد تا بتواند به خواسته ديرين خود يعني تبديل خلافت اسلامي به سلطنت موروثي، جامه‌ي عمل بپوشاند. به اين ترتيب سمي مهلک تهيه کرد و آن را توسط همسر آن حضرت به او خوراند.
حضرت پس از مدتي درد و رنج، در روز 28 ماه صفر سال 50 هجري به لقاء الله شتافت.
برادرش امام حسين عليه السلام، جنازه‌ي او را پس از تغسيل و نماز براي دفن به سوي مسجد و روضه پيامبر برد ولي سرانجام بر اثر ممانعت بني‌اميه در بقيع به خاک سپرد.
ثواب عزاداري و گريه بر امام حسن
رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم سال‌ها پيش از شهادت امام حسن فرموده بود : « هر کس بر حسن گريه کند، چشمش روزي که ديده‌ها کور مي شوند (روزقيامت)، کور نمي شود و هرکس در مصيبت او اندوهگين شود، روزي که همه دلها اندوهگين است، غم و اندوهي ندارد. زيارت حسن مايه‌ي استواري قدم‌ها در قيامت است.»
شاگردان و ياران امام
نام بيش از 30 نفر از شاگردان و ياران آن حضرت در تاريخ ثبت شده است.
همسران امام
بررسي موضوع زنان امام حسن عليه السلام بسيار لازم است زيرا زشت‌ترين تهمتي که به حضرت از طرف دشمنان و دوستان نادان زده شده است، کثرت اغراق‌آميز ازدواج‌ها و طلاق‌هاي اوست؛ تا جايي که برخي، تعداد همسران آن حضرت را 400 نفر گفته‌اند.
مجموعه زناني که نام خود و پدرشان در تاريخ ثبت است و به عنوان همسر حضرت ذکر شده‌اند، صحيح يا ناصحيح، به ده نفر نمي‌رسد؛ و در حقيقت بني‌اميه خواسته‌اند با تهمت لذت‌طلبي مفرط به آن حضرت، صلح او را به صورتي تحريف‌يافته تفسير کنند.
فرزندان امام
کمترين عددي که درباره فرزندان حضرت نوشته‌اند 7 نفر و بيشترين عدد 23 نفر است. شيخ مفيد ، فرزندان حضرت را 15 نفر مي‌داند( هشت پسر و هفت دختر.)
از دختران حضرت 4 نفر و از پسرانش نيز 4 نفر صاحب فرزند شده اند. البته دو تن از پسران، فرزند پسر نياوردند و به همين جهت نسل تمامي سادات حسني به آن دو پسر ديگر که فرزند پسر آورده اند زيد و حسن مثنّي) منتهي مي‌گردد. در سلسله سادات حسني، دانشمندان، سلاطين، محدّثان و انقلابيون متعددي وجود دارد.

 



تاريخ : سه شنبه 10 دی 1392برچسب:امام حسن مجتبی(ع),امام سوم,حضرت حسن(ع), | 12:41 | نویسنده : اعضای فعال کانون |